neuralgia

/njʊəˈrældʒə//njʊəˈrældʒə/

معنی: درد اعصاب، مرض عصبی، درد عصبی، پی درد
معانی دیگر: (پزشکی) پی درد، طب درد اعصاب، مر­ عصبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: neuralgic (adj.)
• : تعریف: sudden occurrences of short, sharp pains along a nerve.

جمله های نمونه

1. Trigeminal neuralgia, especially of the left side.
[ترجمه گوگل]نورالژی سه قلو، به خصوص در سمت چپ
[ترجمه ترگمان]درد اعصاب، مخصوصا سمت چپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The letters mention bouts of sleeplessness and facial neuralgia.
[ترجمه گوگل]در نامه ها به حملات بی خوابی و نورالژی صورت اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]نامه ها از بیماری بی خوابی و درد چهره اشاره می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Surgery: Chronic articular rheumatism joint deformation disease, arthritis, neuralgia, back pain, frozen shoulders.
[ترجمه گوگل]جراحی: بیماری تغییر شکل مفصل روماتیسم مفصلی مزمن، آرتریت، نورالژی، کمردرد، شانه های یخ زده
[ترجمه ترگمان]جراحی: روماتیسم مزمن، بیماری تغییر شکل مفاصل، ورم مفاصل، ورم مفاصل، درد کمر، شانه های منجمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Haemorrhagic and necrotic lesions were common and neuralgia was also a frequent sequelae in clinic.
[ترجمه گوگل]ضایعات هموراژیک و نکروز شایع بود و نورالژی نیز از عواقب مکرر در کلینیک بود
[ترجمه ترگمان]ضایعات haemorrhagic و necrotic دارای آسیب های فراوانی به شمار می آمدند و neuralgia نیز به طور مکرر در کلینیک مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pudendal neuralgia syndrome, also called testicular or reproductive neuralgia syndrome, has a high incidence and an unclear pathogenetic mechanism.
[ترجمه گوگل]سندرم نورالژی پودندال که به آن سندرم نورالژی بیضه یا تولیدمثل نیز می‌گویند، شیوع بالایی دارد و مکانیسم بیماری‌زایی نامشخصی دارد
[ترجمه ترگمان]سندرم Pudendal neuralgia که به نام سندروم neuralgia testicular نیز نامیده می شود، شیوع بالایی دارد و یک مکانیزم pathogenetic مبهم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intercostal neuralgia causes paroxysmal burning pain or pricking pain.
[ترجمه گوگل]نورالژی بین دنده ای باعث درد ناشی از سوزش یا درد سوزش می شود
[ترجمه ترگمان]درد اعصاب باعث درد شدید و سوزش درد میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In trigeminal neuralgia (tic douloureux), Brief attacks of severe shooting pain along a Branch of the trigeminal nerve (in front of the ear) usually Begin after middle age, more often in women.
[ترجمه گوگل]در نورالژی سه قلو (tic douloureux)، حملات مختصر درد شدید تیراندازی در امتداد شاخه ای از عصب سه قلو (در جلوی گوش) معمولاً پس از میانسالی شروع می شود، اغلب در زنان
[ترجمه ترگمان]در trigeminal neuralgia (douloureux)، حملات مختصری از درد تیراندازی شدید در امتداد شاخه ای از عصب trigeminal (در مقابل گوش)معمولا بعد از سن متوسط شروع می شود و اغلب در زنان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To explore the clinical character of nasociliary neuralgia and improve the diagnosis and treatment.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی خصوصیات بالینی نورالژی عصبی و بهبود تشخیص و درمان
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی شخصیت بالینی of neuralgia و بهبود تشخیص و درمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study the relation between trigeminal neuralgia and peripheral branch demyelination, inflammation ischemia and bone tube pression.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارتباط نورالژی سه قلو و دمیلیناسیون شاخه محیطی، ایسکمی التهابی و فشار لوله استخوانی است
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه رابطه بین trigeminal neuralgia و شعبه فرعی demyelination، التهاب ایسکمی مغزی و استخوان کفل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neuralgia: Pain of unknown cause in the area covered by a peripheral sensory nerve.
[ترجمه گوگل]نورالژی: درد با علت ناشناخته در ناحیه ای که توسط یک عصب حسی محیطی پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]neuralgia: درد علت نامعلومی در ناحیه پوشیده از عصب حسی محیطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Multiple sclerosis can cause facial pain indistinguishable from idiopathic trigeminal neuralgia.
[ترجمه گوگل]مولتیپل اسکلروزیس می تواند باعث درد صورت شود که از نورالژی سه قلو ایدیوپاتیک قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]تصلب چند گانه می تواند منجر به pain صورت از idiopathic trigeminal neuralgia شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This action has been shown to be a good predictor of therapeutic effectiveness in trigeminal neuralgia.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که این عمل پیش بینی کننده خوبی برای اثربخشی درمانی در نورالژی سه قلو است
[ترجمه ترگمان]این اقدام به عنوان یک پیش بینی کننده خوب از اثربخشی درمانی در trigeminal neuralgia نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neurologic Examination Neurologic findings are always normal in patients with trigeminal neuralgia.
[ترجمه گوگل]معاینه نورولوژیک یافته های نورولوژیک در بیماران مبتلا به نورالژی سه قلو طبیعی است
[ترجمه ترگمان]Neurologic Examination Examination (Neurologic Examination findings)همیشه در بیماران مبتلا به trigeminal neuralgia نرمال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That's the way many people describe their sciatica - one of the commonest and most debilitating forms of neuralgia.
[ترجمه گوگل]این راهی است که بسیاری از مردم سیاتیک خود را توصیف می کنند - یکی از رایج ترین و ناتوان کننده ترین اشکال نورالژی
[ترجمه ترگمان]این روشی است که بسیاری از مردم sciatica خود را توصیف می کنند - یکی از رایج ترین و most اشکال debilitating
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Treatment is with carbamazepine and / or the other medications mentioned for trigeminal neuralgia.
[ترجمه گوگل]درمان با کاربامازپین و / یا سایر داروهای ذکر شده برای نورالژی سه قلو است
[ترجمه ترگمان]درمان با carbamazepine و یا داروهای دیگر ذکر شده برای trigeminal neuralgia است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درد اعصاب (اسم)
neuralgia

مرض عصبی (اسم)
neuralgia

درد عصبی (اسم)
neuralgia

پی درد (اسم)
neuralgia

انگلیسی به انگلیسی

• pain in a nerve (neurology, pathology)
neuralgia is very severe pain along the whole length of a nerve; a medical term.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] نورالژی: درد ( در یک ) عصب
neuralgia ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: پی درد
تعریف: دردی که در طول یک عصب یا مسیر عصبی خاص گسترش می یابد |||متـ . عصب درد
ناراحتی اعصاب

بپرس