• : تعریف: a process of sharing resources and information among individuals, groups, or organizations that share a common goal.
جمله های نمونه
1. His business lunches were taken up with networking.
[ترجمه گوگل]ناهارهای کاری او با شبکه سازی همراه بود [ترجمه ترگمان]ناهار کاری او با شبکه های اجتماعی در ارتباط بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. If executives fail to exploit the opportunities of networking they risk being left behind.
[ترجمه گوگل]اگر مدیران نتوانند از فرصتهای شبکهسازی استفاده کنند، در خطر رها شدن هستند [ترجمه ترگمان]اگر مدیران اجرایی نتوانند از فرصت های شبکه ای که در آن جا مانده اند بهره برداری کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The addition of networking facilities will greatly enhance the system.
[ترجمه شادی جعفری] افزودن امکانات گسترش شبکه اجتماعی به طور قابل توجهی باعث پیشرفت سیستم میشود
|
[ترجمه گوگل]افزودن امکانات شبکه به شدت سیستم را ارتقا می دهد [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، امکانات شبکه سازی به شدت سیستم را افزایش خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When searching for a job Adrian favours networking and writing letters on spec.
[ترجمه Sepeed] ادریان هنگام جستوی شغل، استفاده از شبکه های اجتماعی و نامه نگاری بر طبق فهرست مشخصات را ترجیح می دهد
|
[ترجمه گوگل]هنگام جستجوی شغل، آدریان از شبکه سازی و نوشتن نامه بر اساس مشخصات طرفداری می کند [ترجمه ترگمان]زمانی که جستجوی شغلی را جستجو می کنید، آدریان از شبکه سازی و نوشتن حروف در مورد مشخصات آن استفاده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Managers have learned to grapple with networking, artificial intelligence, computer-aided engineering and manufacturing.
[ترجمه گوگل]مدیران یاد گرفته اند که با شبکه، هوش مصنوعی، مهندسی به کمک کامپیوتر و تولید دست و پنجه نرم کنند [ترجمه ترگمان]مدیران آموخته اند که با شبکه سازی، هوش مصنوعی، مهندسی و تولید به کمک کامپیوتر دست و پنجه نرم کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I'm hoping to do some networking at the conference.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانم در کنفرانس کمی شبکه سازی کنم [ترجمه ترگمان]من امیدوار هستم که در کنفرانس کاری انجام دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It supports a full complement of networking, interface, development and database environments.
[ترجمه گوگل]این مجموعه کاملی از محیط های شبکه، رابط، توسعه و پایگاه داده را پشتیبانی می کند [ترجمه ترگمان]آن از تکمیل کامل شبکه، رابط، توسعه و محیط پایگاه داده پشتیبانی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Computer networking companies have been consolidating rapidly as the industry becomes more competitive and demand for products increases.
[ترجمه گوگل]شرکتهای شبکههای کامپیوتری با رقابتیتر شدن صنعت و افزایش تقاضا برای محصولات، به سرعت در حال ادغام هستند [ترجمه ترگمان]شرکت های شبکه های کامپیوتری به سرعت در حال تثبیت شدن هستند چون صنعت رقابتی تر شده و تقاضا برای محصولات افزایش می یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She would need to do some networking.
[ترجمه شادی جعفری] او نیاز دارد تا حدی روی گسترش روابط اجتماعی کار کند.
|
[ترجمه گوگل]او باید شبکه ای انجام دهد [ترجمه ترگمان]او باید کار شبکه ای را انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Unsurprisingly, it found Unix superior in networking, multi-user support, support for industry standards and cost competitiveness.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که یونیکس را در شبکه سازی، پشتیبانی چند کاربره، پشتیبانی از استانداردهای صنعتی و رقابت در هزینه ها برتر یافت [ترجمه ترگمان]جای تعجب نیست که یونیکس را در شبکه، پشتیبانی چند کاربری، پشتیبانی از استانداردهای صنعت و رقابتی بودن هزینه یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Local expertise includes financial and networking software.
[ترجمه گوگل]تخصص محلی شامل نرم افزارهای مالی و شبکه است [ترجمه ترگمان]تخصص محلی شامل نرم افزارهای مالی و شبکه ای است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Universal networking is integral to the Windows 95 operating system.
[ترجمه گوگل]شبکه جهانی جزء لاینفک سیستم عامل ویندوز 95 است [ترجمه ترگمان]شبکه جهانی برای سیستم عامل ویندوز ۹۵ انتگرال گرفته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Tribe Computer gave key networking equipment.
[ترجمه گوگل]Tribe Computer تجهیزات کلیدی شبکه را ارائه کرد [ترجمه ترگمان]کامپیوتر قبیله ای تجهیزات شبکه کلیدی را داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] شبکه سازی، شبکه بندی .
انگلیسی به انگلیسی
• making of ties or acquaintances (especially for professional support or business advantages); linking of computers (especially for the exchange of information); interconnecting
پیشنهاد کاربران
شبکه سازی مثال: From the very first hours and days of the Revolution, the US embassy served as a center for networking and plotting against the Revolution. از همان ساعات و روزهای نخست انقلاب، سفارت آمریکا به عنوان مرکزی برای شبکه سازی و توطئه بر علیه انقلاب بکار می رفت.
استفاده از شبکه
‘Networking’ is a process of human interaction that aims to increase your number of social or professional contacts.
the activity of meeting people who might be useful to know ملاقات افراد مهم و سرشناسی
networking ( مهندسی مخابرات ) واژه مصوب: شبکه سازی تعریف: فرایند اتصال متقابل دو یا چند رایانه در یک ساختمان یا ساختمان های مختلف در یک شهر یا شهرهای مختلف به نحوی که امکان تبادل اطلاعات را بین آنها فراهم کند
تعامل و برقراری ارتباط با دیگران
شبکه سازی تجاری ( برقراری ارتباط با افراد بانفوذ، توانمند، ارزشمند و باکیفیت در یک زمینه مشخص، به منظور به اشتراک گذاشتن اطلاعات، پشتیبانی یکدیگر، . . . )