اسم ( noun )
• : تعریف: one of a variety of herbs, the leaves of which are covered with hairs that release a stinging substance when touched.
• مشابه: thistle
• مشابه: thistle
- She was stung by nettles as she fled through the woods.
[ترجمه گوگل] هنگام فرار از میان جنگل، گزنه او را نیش زد
[ترجمه ترگمان] همچنان که از میان جنگل فرار می کرد، از nettles نیش زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همچنان که از میان جنگل فرار می کرد، از nettles نیش زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nettles, nettling, nettled
مشتقات: nettly (adj.)
حالات: nettles, nettling, nettled
مشتقات: nettly (adj.)
• (1) تعریف: to provoke, irritate, or annoy.
• مترادف: aggravate, annoy, exasperate, gall, harass, irritate, needle, provoke, rankle, rile, torment, vex
• مشابه: anger, bother, grate, gripe, inflame, irk, miff, offend, peeve, pester, rasp, ruffle
• مترادف: aggravate, annoy, exasperate, gall, harass, irritate, needle, provoke, rankle, rile, torment, vex
• مشابه: anger, bother, grate, gripe, inflame, irk, miff, offend, peeve, pester, rasp, ruffle
- Her superior attitude and supreme confidence nettled him.
[ترجمه گوگل] نگرش برتر و اعتماد به نفس عالی او را خفه کرد
[ترجمه ترگمان] رفتار superior و اعتماد به نفس فوق العاده او را تحریک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار superior و اعتماد به نفس فوق العاده او را تحریک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to sting with or as if with the hairs of a nettle.
• مشابه: sting
• مشابه: sting
- The thorns can nettle your skin.
[ترجمه گوگل] خارها می توانند پوست شما را گزنه کنند
[ترجمه ترگمان] خارها می تواند پوست تو را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خارها می تواند پوست تو را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید