1. Alan was irritable, and very evidently in a nervy state.
[ترجمه گوگل]آلن تحریک پذیر بود و به وضوح در حالت عصبی بود
[ترجمه ترگمان]الن خشمگین بود و ظاهرا خیلی عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I'm always nervy before an exam.
[ترجمه گوگل]من همیشه قبل از امتحان عصبی هستم
[ترجمه ترگمان]من همیشه قبل از امتحان عصبی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She was all tired and nervy.
4. John liked him because he was a nervy guy and would go out and shoot anybody who John wanted him to shoot.
[ترجمه گوگل]جان از او خوشش میآمد چون آدم عصبی بود و بیرون میرفت و به هر کسی که جان میخواست شلیک کند شلیک میکرد
[ترجمه ترگمان]جان او را دوست داشت چون آدم nervy بود و می رفت بیرون و به هر کسی که جان می خواست شلیک کند شلیک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You seem quite nervy this morning.
[ترجمه گوگل]امروز صبح خیلی عصبی به نظر میرسه
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی عصبی به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Macy brilliantly shows Teach to be a nervy outsider who desperately wants to be part of the game.
[ترجمه گوگل]میسی به طرز درخشانی Teach را به عنوان یک خارجی عصبی نشان می دهد که به شدت می خواهد بخشی از بازی باشد
[ترجمه ترگمان]\"میسی\" (میسی سی پی)نشان می دهد که این یک فرد خارجی حساس است که به شدت می خواهد بخشی از این بازی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His companion was thin and nervy and carried a notebook.
[ترجمه گوگل]همراهش لاغر و عصبی بود و دفترچه ای به دست داشت
[ترجمه ترگمان]رفیقش لاغر و عصبی بود و دفتری باخود حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Harriet's Aunt Gertrude, a nervy spinster who lived with Uncle Bertie's household, sat as still as possible.
[ترجمه گوگل]خاله گرترود هریت، یک مرد عصبی که با خانواده عمو برتی زندگی می کرد، تا جایی که ممکن بود بی حرکت می نشست
[ترجمه ترگمان]عمه هاریت، عمه گرترود، یک دختر nervy بود که با خانه عمو Bertie زندگی می کرد و تا آنجا که می شد بی حرکت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She began to swim with her nervy, graceless stroke and Nick watched her sympathetically.
[ترجمه گوگل]او با سکته عصبی و بی رحم خود شروع به شنا کرد و نیک با دلسوزی او را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به شنا کردن با her و نیک سربریده کرد و نیک با دلسوزی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was nervy and on edge.
11. The nervy feats of the mountaineers were lauded.
[ترجمه گوگل]شاهکارهای عصبی کوهنوردان مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]The برجسته کوه نشین ان را مورد ستایش قرار داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You're getting awfully nervy.
13. He understands the manic rhythms of a city that borders on the irrational, yet still embodies a nervy humanity.
[ترجمه گوگل]او ریتمهای شیدایی شهری را میفهمد که با امر غیرمنطقی هم مرز است، اما هنوز مظهر یک انسانیت عصبی است
[ترجمه ترگمان]او ریتم manic شهری را که هم مرز با منطق غیرمنطقی است درک می کند، با این حال، هنوز یک انسانیت nervy را در بر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The film itself is preceded by an elaborately ironic but nervy disclaimer about it being just a joke.
[ترجمه گوگل]قبل از خود فیلم یک سلب مسئولیت کاملاً کنایه آمیز اما عصبی در مورد شوخی بودن آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این فیلم به وسیله یک شوخی جالب و بی elaborately مطرح می شود که این فقط یک شوخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید