neighbourly

/ˈneɪbəli//ˈneɪbəli/

معنی: خوش محضر
معانی دیگر: در خور همسایه، همسایه وار، دوستانه، مهربان، معاشر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. The noise would have provoked alarm and neighbourly concern.
[ترجمه گوگل]این سر و صدا ممکن بود باعث نگرانی و نگرانی همسایگان شود
[ترجمه ترگمان]این سر و صدا باعث نگرانی و نگرانی من می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The older people had stopped being neighbourly to each other.
[ترجمه گوگل]افراد مسن تر از همسایگی با یکدیگر دست کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]افراد مسن دیگر حق همسایگی را نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was very neighbourly of you to do her shopping for her.
[ترجمه گوگل]بسیار همسایه بود که او برای او خرید کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی خوشحال شدم که تو براش خرید کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was a neighbourly gesture of theirs.
[ترجمه گوگل]این یک حرکت همسایه ای آنها بود
[ترجمه ترگمان]این رفتار دوستانه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some of us tried at first to be neighbourly but they seemed to want to keep their own company.
[ترجمه گوگل]برخی از ما ابتدا سعی کردیم همسایه باشیم، اما به نظر می‌رسید که می‌خواهند شرکت خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از ما اول سعی کردیم که دوستانه رفتار کنیم، اما به نظر می رسید که آن ها می خواهند شرکت خود را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He let a neighbourly grin slide over his foxy face.
[ترجمه گوگل]اجازه داد پوزخند همسایه ای روی صورت روباهی اش بگذرد
[ترجمه ترگمان]لبخند ملیحی روی صورتش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Acts of neighbourly kindness are as important.
[ترجمه گوگل]اعمال محبت آمیز همسایه به همان اندازه مهم است
[ترجمه ترگمان]اعمال مهربانی در همسایگی اهمیت بسیاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How religiously, if only in order to obviate neighbourly interference, the Darcian woman would observe contraceptive precautions!
[ترجمه گوگل]چقدر از نظر مذهبی، اگر فقط برای جلوگیری از دخالت همسایه ها، زن دارسی احتیاط های پیشگیری از بارداری را رعایت می کرد!
[ترجمه ترگمان]اگر از لحاظ مذهبی، اگر فقط برای برطرف کردن دخالت همسایگی، از نظر مذهبی اجتناب شود، زن Darcian مواظب پیش گیری از پیش گیری از بارداری است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now and then neighbourly visits received and paid.
[ترجمه گوگل]هرازگاهی بازدیدهای همسایه دریافت و پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]در این هنگام به بازدیدهای همسایه پرداخته و پرداخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of this the neighbourly relationship has suffered a little bit.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل رابطه همسایگی کمی آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان]به دلیل این رابطه همسایگی کمی آسیب دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China has its own priorities and notions o neighbourly relations. It is not worried about the kind of govt China's neighbouring countries have.
[ترجمه گوگل]چین اولویت ها و مفاهیم خود را در رابطه با روابط همسایگی دارد این کشور نگران نوع حکومت کشورهای همسایه چین نیست
[ترجمه ترگمان]چین اولویت های خود و مفاهیم مربوط به روابط همسایگی خود را دارد نگرانی در مورد نوع کشورهای همسایه چین وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As long as they avoid neighbourly confrontation and keep their congregations below a certain size (usually about the Protestant ones are mostly tolerated, grudgingly.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که آنها از رویارویی همسایگان خودداری کنند و جماعت خود را کمتر از اندازه معین نگه دارند (معمولاً در مورد پروتستان ها عمدتاً با اکراه تحمل می شود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که آن ها از برخورد همسایه اجتناب کنند و جمعیت خود را زیر یک اندازه خاص نگاه دارند (معمولا در مورد آیین پروتستان، با اکراه تحمل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We lay special stress on developing good - neighbourly relations with nearby countries.
[ترجمه گوگل]ما تاکید ویژه ای بر توسعه روابط حسن همجواری با کشورهای مجاور داریم
[ترجمه ترگمان]ما بر توسعه روابط دوستانه با کشورهای همسایه تاکید خاصی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Number China pursues a good- neighbourly and friendly foreign policy in developing relations with its neighbours featuring developing good- neighbourly ties and partnerships with its neighbours.
[ترجمه گوگل]شماره چین یک سیاست خارجی خوب همجواری و دوستانه را در توسعه روابط با همسایگان خود دنبال می کند که شامل توسعه روابط حسن همجواری و مشارکت با همسایگان خود است
[ترجمه ترگمان]چین به دنبال سیاست خارجی دوستانه و دوستانه در زمینه توسعه روابط با همسایگان خود و توسعه روابط دوستانه با همسایگان خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش محضر (صفت)
affable, neighborly, communicable, neighbourly

انگلیسی به انگلیسی

• friendly; of neighbors (also neighborly)
if people living near you are neighbourly, they are kind, friendly, and helpful.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neighbour
✅️ اسم ( noun ) : neighbour / neighbourhood / neighbourliness
✅️ صفت ( adjective ) : neighbouring / neighbourly
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس