negotiated

جمله های نمونه

1. he negotiated his business with remarkable skill
او با مهارت چشمگیر معاملات بازرگانی خود را انجام می داد.

2. he negotiated them into doing exactly what he wanted
طی مذاکره آنها راواداشت که درست آن طوری که می خواست عمل کنند.

3. we carefully negotiated the winding road
ما با دقت راه پر پیچ و خم را طی کردیم.

4. the two sides negotiated a new peace treaty
طرفین درباره ی یک قرارداد جدید صلح مذاکره کردند.

5. the leaders of the two parties negotiated frankly
رهبران دو حزب بدون پرده پوشی با هم مذاکره کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• being subject to negotiation, discussed; arranged, worked out; having reached a compromise; cleared or passed (about an obstacle)

پیشنهاد کاربران

توافق شده، توافقی
مذاکره تخصصی حقوق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : negotiate
✅️ اسم ( noun ) : negotiation / negotiator
✅️ صفت ( adjective ) : nogotiable / negotiated
✅️ قید ( adverb ) : _
رای زنی شده
از پس چیزی برآمدن
طی کردن [مدیریت یک مسیر دشوار ]
to manage to travel along a difficult route
گفت و گو کردن
مذاکره شده، مورد مذاکره قرار گرفته
رای زنی

بپرس