1. death is the negation of life
مرگ نقطه ی مقابل زندگی است.
2. his behavior was a negation of everything he had said before
رفتار او نفی کلیه ی گفته های پیشین او بود.
3. Unintelligible legislation is the negation of the rule of law and of parliamentary democracy.
[ترجمه گوگل]قانونگذاری نامفهوم نفی حاکمیت قانون و دموکراسی پارلمانی است
[ترجمه ترگمان]قانون Unintelligible نفی حکومت قانون و دموکراسی پارلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Much of what passes for Christianity is a negation of Christ's teachings.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنچه برای مسیحیت میگذرد، نفی تعالیم مسیح است
[ترجمه ترگمان]بیشتر آنچه که برای مسیحیت می گذرد، نفی آموزه های مسیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The author boxed the compass of negation in his article.
[ترجمه گوگل]نویسنده در مقالهاش قطبنمای نفی را به تصویر کشیده است
[ترجمه ترگمان]نویسنده به قطب مخالف در مقاله اش سرایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This political system was the negation of democracy.
[ترجمه گوگل]این نظام سیاسی نفی دموکراسی بود
[ترجمه ترگمان]این نظام سیاسی نفی مردم سالاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Irena shook her head, but in bewilderment, not negation.
[ترجمه گوگل]ایرنا سرش را تکان داد، اما حیرت زده، نه نفی
[ترجمه ترگمان]آیرینا سرش را تکان داد، اما با سرگشتگی، نه انکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. No reasonable negation can be offered.
[ترجمه گوگل]هیچ نفی معقولی نمی توان ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ نفی معقولی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He shook his head in silent negation.
[ترجمه گوگل]سرش را به نشانه نفی بی صدا تکان داد
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Shaking the head is a sign of negation.
11. Affirmation depends on negation: white is valued at the expense of black; youth acquires status through the devaluation of ageing.
[ترجمه گوگل]تصدیق به نفی بستگی دارد: رنگ سفید به قیمت سیاه ارزش گذاری می شود جوانی از طریق کاهش ارزش پیری موقعیتی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]Affirmation وابسته به نفی است: سفید به قیمت سیاه ارزش گذاری می شود؛ جوانان از طریق کاهش سن پیری به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In the first it is the negation of desire, in the second, of the culturally defined other of cultural difference.
[ترجمه گوگل]در اولی نفی میل است، در دومی دیگر تفاوت فرهنگی تعریف شده فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]در وهله اول، نفی میل، در دومین، از نظر فرهنگی، دیگر تفاوت فرهنگی را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Evolution by natural selection is' the direct negation of organic growth.
[ترجمه گوگل]تکامل توسط انتخاب طبیعی، نفی مستقیم رشد ارگانیک است
[ترجمه ترگمان]تکامل با انتخاب طبیعی نفی مستقیم رشد ارگانیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Such knowledge by itself leads to a Buddhistic negation of the will.
[ترجمه گوگل]چنین دانشی به خودی خود منجر به نفی بودایی اراده می شود
[ترجمه ترگمان]چنین دانشی به خودی خود منجر به نفی Buddhistic اراده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Comprehension of negative sentences is facilitated when negation is being used to fulfil one of these functions.
[ترجمه گوگل]درک جملات منفی زمانی تسهیل می شود که از نفی برای انجام یکی از این کارکردها استفاده شود
[ترجمه ترگمان]درک مطلب منفی هنگامی که نفی برای انجام یکی از این عملکردها به کار می رود، تسهیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید