needy

/ˈniːdi//ˈniːdi/

معنی: پیر مرد عینکی شلوار اویخته، محتاج، فقیر، نیازمند، مستمند
معانی دیگر: گدا، تنگدست

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: needier, neediest
مشتقات: neediness (n.)
• : تعریف: in need, usu. of physical necessities, but sometimes of affection or other forms of emotional sustenance.
مترادف: deprived, destitute, distressed, impoverished, indigent, necessitous, penniless, penurious, poor, starving
متضاد: wealthy
مشابه: hungry, impecunious, lacking, poverty-stricken, thirsty, wanting

- The winter coats will be distributed to needy families.
[ترجمه زینب سرآمد] کت های زمستانی بین خانواده های نیازمند توزیع خواهند شد.
|
[ترجمه گوگل] مانتوهای زمستانی بین خانواده های نیازمند توزیع می شود
[ترجمه ترگمان] پوشش زمستانی به خانواده های نیازمند توزیع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's been understandably needy since her husband left.
[ترجمه گوگل] او از زمانی که شوهرش رفته است کاملاً نیازمند بوده است
[ترجمه ترگمان] اون از زمانی که شوهرش رفته خیلی نیازمند بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a needy widow
بیوه زن تنگدست

2. i pity that needy old man
دلم به حال آن پیرمرد نیازمند می سوزد.

3. she imparted her fortune to the needy
او دارایی خود را میان نیازمندان تقسیم کرد.

4. they hand out alms to the needy
آنان به نیازمندان خیرات می دهند.

5. A young man idle, an old man needy.
[ترجمه مهناز نــ .] جوان تنبل، پیرمردی نیازمند ( می شود )
|
[ترجمه گوگل]یک جوان بیکار، یک پیرمرد نیازمند
[ترجمه ترگمان]یه مرد جوون تنبل، یه پیرمرد نیازمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An idle youth, a needy age.
[ترجمه مهناز نــ .] در جوانی تنبلی حاصلش نیازمندی در پیری
|
[ترجمه گوگل]یک جوان بیکار، یک سن نیازمند
[ترجمه ترگمان]جوانی تنبل، عصر needy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Idle young, needy age [old].
[ترجمه مهناز نــ .] آینده جوان تنبل، مسن گداست.
|
[ترجمه گوگل]جوان بیکار، نیازمند سن [پیر]
[ترجمه ترگمان]سن کم، زمان نیازمند [ قدیمی ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Idle young, needy old.
[ترجمه مهناز نــ .] جوان تنبل امروز، گدای پیر فرداست
|
[ترجمه گوگل]جوان بیکار، پیر نیازمند
[ترجمه ترگمان] بچه تنبل، تنبل، پیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It behoves us to help the needy.
[ترجمه گوگل]بر ما واجب است که به نیازمندان کمک کنیم
[ترجمه ترگمان]به ما حق می دهد که به افراد نیازمند کمک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I no longer feel like a needy child waiting for Santa Claus to hand me something from his limited supply of goodies.
[ترجمه گوگل]دیگر احساس نمی‌کنم کودک نیازمندی هستم که منتظر بابانوئل باشد تا چیزی از کالاهای محدودش به من بدهد
[ترجمه ترگمان]من دیگر مثل یک کودک نیازمند نیستم که منتظر بابانوئل باشم و چیزی از supply limited به من بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both sides, the benefactor and beneficiary, were equally needy.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف، نیکوکار و ذینفع، به یک اندازه نیازمند بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف ولی نعمت و beneficiary به همان اندازه نیازمند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under the changes, needy and elderly people and those who currently get free prescriptions on medical grounds will remain exempt.
[ترجمه گوگل]طبق این تغییرات، افراد نیازمند و سالمندان و کسانی که در حال حاضر به دلایل پزشکی نسخه رایگان دریافت می کنند، معاف خواهند بود
[ترجمه ترگمان]تحت این تغییرات، افراد نیازمند و مسن و آن هایی که در حال حاضر داروهای رایگان دریافت می کنند معاف خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We worked hard to better the lot of the needy.
[ترجمه گوگل]ما سخت تلاش کردیم تا وضعیت نیازمندان را بهتر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به سختی کار کردیم تا افراد نیازمند رو بیشتر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The organization has proved to be a lifeline for thousands of needy families.
[ترجمه گوگل]این سازمان ثابت کرده است که راه نجاتی برای هزاران خانواده نیازمند است
[ترجمه ترگمان]این سازمان ثابت کرده است که برای هزاران خانواده نیازمند حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let us pray for those who are not so fortunate as ourselves - the sick, the old and the needy.
[ترجمه گوگل]بیایید برای کسانی که مثل خودمان خوش شانس نیستند - بیماران، پیران و نیازمندان - دعا کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید دعا کنیم کسانی که به اندازه خود ما خوشبخت نیستند - بیماران، کهنه و نیازمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیرمرد عینکی شلوار اویخته (اسم)
needy

محتاج (صفت)
poor, dependent, needy, necessitous, hand-to-mouth

فقیر (صفت)
poor, penurious, needy

نیازمند (صفت)
destitute, needy, needful

مستمند (صفت)
poor, needy, unhappy

انگلیسی به انگلیسی

• poor; indigent; in a state of need
a needy person is very poor.
needy people are sometimes referred to as the needy.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : need
✅️ اسم ( noun ) : need / needfulness / needlessness / neediness
✅️ صفت ( adjective ) : needful / needless / needy
✅️ قید ( adverb ) : needlessly / needs
مستحق
Poor, pauper
کسی که به توجه دیگران نیاز داره.
میشه آویزون هم معنی کرد
نیازمند، مجاب، ملزوم، محتاج، بایسته، در احتیاج، دارای کمبود، درمانده، بی چیز، تنگدست، فقیر
توجه طلب
مهرطلب
اسم یکی از آهنگ های آریانا گرانده
( شخص ) آویزان
وابسته
محتاج ، نیازمند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس