needless

/ˈniːdləs//ˈniːdləs/

معنی: بی نیاز
معانی دیگر: نابایست، عبث، غیرضروری، غیر لازم، بی خود، بیهوده، بی جهت، بی اساس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: needlessly (adv.), needlessness (n.)
• : تعریف: of no use; not wanted; unrequired.
مترادف: dispensable, superfluous, unnecessary, unneeded
متضاد: necessary, needful
مشابه: expendable, gratuitous, inessential, nonessential, otiose, pointless, supererogatory, useless

- Another chair would be a needless piece of furniture in this tiny room.
[ترجمه گوگل] یک صندلی دیگر یک تکه مبلمان بی نیاز در این اتاق کوچک خواهد بود
[ترجمه ترگمان] در این اتاق کوچک، یک صندلی دیگر اسباب و اثاث لازم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She thinks I'm still a child, so she's always giving me needless instructions.
[ترجمه Aref] او فکر میکند که من هنوز بچه هستم ، بنابراین همیشه به من دستور العمل های غیرضروری را میدهد
|
[ترجمه گوگل] او فکر می کند من هنوز بچه ام، بنابراین همیشه به من دستورات بی مورد می دهد
[ترجمه ترگمان] او فکر می کند من هنوز یک بچه هستم، بنابراین او همیشه به من دستورالعمل های لازم را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. needless governmental restraints have hindered production
اشکال تراشی های بیجای دولت جلو تولید را گرفته است.

2. needless to say
نیاز به گفتن نیست (که)

3. we were tangled in a web of needless laws
در شبکه ای از قوانین غیر ضروری گیر افتاده بودیم.

4. But his death was so needless.
[ترجمه گوگل]اما مرگ او بسیار بیهوده بود
[ترجمه ترگمان]اما مرگ او بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All this, needless to say, had been culled second-hand from radio reports.
[ترجمه گوگل]همه اینها، ناگفته نماند، دست دوم از گزارش های رادیویی حذف شده بود
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که همه این موارد از گزارش های رادیویی دست دوم کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Banning smoking would save needless deaths.
[ترجمه گوگل]ممنوعیت استعمال دخانیات از مرگ و میرهای بیهوده جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]ممنوع کردن سیگار باعث مرگ بی مورد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is needless to add that you are in want of a second.
[ترجمه گوگل]نیازی به اضافه کردن این نکته نیست که شما یک ثانیه می خواهید
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که شما به دنبال یک ثانیه هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your joke spared her needless embarrassment.
[ترجمه گوگل]شوخی شما از شرمندگی بی مورد او در امان بود
[ترجمه ترگمان]این شوخی تو باعث ناراحتی او نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Needless to say, the students who had studied mathematics before did better in the statistics exam.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند دانش آموزانی که قبلاً ریاضی خوانده بودند در آزمون آمار بهتر عمل کردند
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که دانشجویانی که ریاضیات را قبلا مطالعه کرده بودند در امتحان آمار بهتر عمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem, needless to say, is the cost involved.
[ترجمه تارا دهنوی] نیاز به گفتن ندارد که مشکل، هزینه های مرتبط با آن است.
|
[ترجمه گوگل]مشکل، نیازی به گفتن نیست، هزینه های مربوط به آن است
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که این مشکل هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All that needless worrying over what I'd say to him at the party, and he wasn't even there!
[ترجمه گوگل]این همه نگرانی بی مورد در مورد آنچه در مهمانی به او می گفتم، و او حتی آنجا نبود!
[ترجمه ترگمان]همه این ها نگران چیزی بود که در مهمانی به او می گفتم، و او حتی آنجا هم نبود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Needless to say, he'll be off work for a while.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که او برای مدتی از کار خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]لازم به گفتن نیست، برای مدتی بی کار خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We need to bring to an end these needless deaths.
[ترجمه گوگل]ما باید به این مرگ های بیهوده پایان دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید این مرگ و میر غیر ضروری را به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The report caused needless anxiety to women who have attended the clinic.
[ترجمه گوگل]این گزارش باعث نگرانی زنانی شد که به کلینیک مراجعه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]این گزارش موجب اضطراب بی مورد به زنانی شده است که در کلینیک شرکت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نیاز (صفت)
needless

انگلیسی به انگلیسی

• excessive, superfluous; of no use or justification
something that is needless is completely unnecessary.
you say needless to say to emphasize that what you are saying is obvious.

پیشنهاد کاربران

completely unnecessary
صفت/ کاملا غیر ضروری/ بی مورد
needless worrying
a needless waste of time
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/needless
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : need
✅️ اسم ( noun ) : need / needfulness / needlessness / neediness
✅️ صفت ( adjective ) : needful / needless / needy
✅️ قید ( adverb ) : needlessly / needs
بی مورد
بدیهی

بپرس