needle point


معنی: ملیله دوزی
معانی دیگر: نوک سوزن، سر سوزن، سوزن دوزی، کانوا دوزی، گلدوزی، توری دوزی، برودری دوزی، بافتن طرح با نخ پشمی بر روی کرباس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: decorative embroidery on canvas, usu. of evenly spaced stitches of wool yarn.

(2) تعریف: a type of lace in which the pattern is worked on parchment or paper.

جمله های نمونه

1. I prefer to keep the expression for bobbin lace, or beautiful old needle-point.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می‌دهم این عبارت را برای توری ماسوره یا نوک سوزن قدیمی زیبا حفظ کنم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم که عبارت را برای تور bobbin یا سوزن سوزنی زیبا حفظ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She needlepointed her sheet.
[ترجمه گوگل]ورقه اش را سوزن نشان داد
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I refuse to sit at home with my needlepoint, dear.
[ترجمه گوگل]من از نشستن با سوزن در خانه امتناع می کنم عزیزم
[ترجمه ترگمان]عزیزم، من حاضر نیستم در خانه با needlepoint در خانه بنشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A needlepoint stitch that produces zigzag lines.
[ترجمه گوگل]دوخت سوزنی که خطوط زیگزاگی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]یک بخیه needlepoint که خطوط کج و پرپیچ و خمی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gifts Articles, Quilts, Hooked Rugs, Needlepoint Pillows, Table Linen, Quilts, Handpainted Glassware.
[ترجمه گوگل]مقالات هدایا، لحاف، فرش قلاب‌دار، بالش سوزنی، کتانی رومیزی، لحاف، ظروف شیشه‌ای نقاشی شده با دست
[ترجمه ترگمان]مقالات هدایا، quilts، Hooked Rugs، needlepoint Pillows، جدول Linen، quilts، Handpainted glassware
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At length, green seedlings as small needlepoint came out from the flat surface of the soil.
[ترجمه گوگل]در طول، نهال های سبز رنگ به صورت سوزنی کوچک از سطح صاف خاک بیرون آمدند
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که جوانه های سبز به عنوان needlepoint کوچک از سطح صاف خاک بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But I'm taking this needlepoint class, and they gave us these really big pillows.
[ترجمه گوگل]اما من در این کلاس سوزن دوزی شرکت می کنم و آنها این بالش های واقعا بزرگ را به ما دادند
[ترجمه ترگمان]اما من این کلاس گلدوزی needlepoint را بر می دارم و آن ها این بالش های بزرگ را به ما دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is usually easy to secure a canvas or needlepoint frame in clamps so that the patient can work one-handed on them.
[ترجمه گوگل]معمولاً به راحتی می توان یک بوم یا قاب سوزنی را در گیره ها محکم کرد تا بیمار بتواند با یک دست روی آنها کار کند
[ترجمه ترگمان]معمولا به راحتی می توان یک چارچوب پارچه ای یا needlepoint را در گیره نگه داشت تا بیمار بتواند بر روی آن ها کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My old philosophy used to be Live and let live, but Im taking this needlepoint class and they gave us these really big pillows.
[ترجمه گوگل]فلسفه قدیمی من Live and let live بود، اما من در این کلاس سوزن دوزی شرکت می کنم و آنها این بالش های واقعا بزرگ را به ما دادند
[ترجمه ترگمان]فلسفه قدیمی من عادت داشت زنده بماند و زنده بماند، اما من این کلاس needlepoint را بر می دارم و آن ها این بالش های بزرگ را به ما دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a patchwork of life as as fine as needlepoint threaded each piece together.
[ترجمه گوگل]این یک تکه تکه‌ای از زندگی بود که هر قطعه را به خوبی به هم متصل می‌کرد
[ترجمه ترگمان]این کار وصله دوزی از زندگی بود که هر قطعه را در کنار هم چیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملیله دوزی (اسم)
broidery, filigree, lacing, needle point, point lace

انگلیسی به انگلیسی

• stitching, needlework; embroidery on canvas

پیشنهاد کاربران

بپرس