neck

/ˈnek//nek/

معنی: تنگه، گردنه، گردن، ماچ و نوازش کردن
معانی دیگر: هر چیز گردن مانند، (اندام و ساز واره ها) باریکترین بخش، (خودمانی) ماچ و بوسه کردن، دست یازی و ماچ کردن، مغازله کردن، (جامه) یقه، دورگردن، گریبان، (جغرافی) آبراه، باریکاب، زمین باریک، باریکه، نواره، گدار، (زمین شناسی) ستون سنگ های آذرین، کشتن پرنده (با پیچاندن گردن)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: neck and neck, stick one's neck out
(1) تعریف: the part of the body of both human beings and animals that connects the head with the trunk.

(2) تعریف: the part of an article of clothing that fits around the neck.

- the neck of a blouse
[ترجمه امید] یقه بلوز
|
[ترجمه گوگل] گردن یک بلوز
[ترجمه ترگمان] گردن یک بلوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the narrow top section of something.
مشابه: bottleneck

- the neck of a bottle
[ترجمه گوگل] گردن یک بطری
[ترجمه ترگمان] گردن یک بطری،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the neck of a guitar
[ترجمه امید] دسته گیتار
|
[ترجمه مبینا] تنگنای گیتار
|
[ترجمه گوگل] گردن یک گیتار
[ترجمه ترگمان] گردن گیتار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: necks, necking, necked
مشتقات: neckless (adj.), necklike (adj.)
• : تعریف: (informal) to kiss, caress, and fondle.
مشابه: dally

جمله های نمونه

1. neck and crop
کاملا،کلا،تماما

2. neck and neck
(در مسابقه و غیره) بسیار نزدیک به هم (از نظر امتیاز یا سبقت)،شانه به شانه،دوش به دوش

3. neck of the woods
(آمریکا) ناحیه،سرزمین

4. his neck is thirty-five centimeters round
دور گردن او سی و پنج سانتی متر است.

5. the neck of a bottle
گردن بطری

6. the neck of a violin
دسته ی ویولن

7. the neck of the uterus
گردن زهدان

8. the child's neck was caught between two branches and she strangled
گردن کودک میان دوشاخه گیرافتاد و او خفه شد.

9. break one's neck
نهایت سعی خود را کردن

10. break one's neck
(عامیانه) سخت کوشیدن،جان کندن

11. risk one's neck
شهرت (یا شغل یا جان و غیره) خود را به خطر انداختن

12. stick one's neck out
گردن فرازی کردن،خود را در معرض تمسخر (یا ناکامی و غیره) احتمالی قراردادن

13. wring somebody's neck
(خودمانی) کشتن،خفه کردن

14. she craned her neck to get a better view
گردنش را دراز کرد تا بهتر ببیند.

15. to elongate one's neck
گردن خود را دراز کردن

16. albatross around one's neck
بار گناهان گذشته (که گریبانگیر انسان می شود)،عذاب وجدان،دردسر بزرگ

17. be dead from neck up
(عامیانه) احمق بودن

18. breathe down one's neck
پاپی و مواظب کسی شدن،مرتب مزاحم و مراقب بودن

19. pain in the neck
سرخر بزرگ،مزاحم،ناخوشایند

20. the sore on my neck is getting worse
زخم گردنم دارد بدتر می شود.

21. the spear pierced his neck from throat to poll
نیزه گردنش را از گلو تا قفا سوراخ کرد.

22. get it in the neck
(خودمانی) سخت تنبیه شدن،مورد نکوهش قرارگرفتن

23. an exercise to thicken the neck
ورزش برای ستبر کردن گردن

24. he is not from this neck of the woods
او اهل این محل نیست.

25. she was pipped in the neck
به گردنش زدند (به گردنش خورد).

26. win (or lose) by a neck
1- (اسبدوانی) مسابقه را با یک سر و گردن بردن (یا باختن) 2- با اختلاف کم بردن (یا باختن)

27. he locked his legs around my neck and almost choked me to death
او پاهایش را دور گردنم قفل کرد و نزدیک بود خفه ام کند.

28. he tied the shawl aruond his neck
شال گردن را دور گردن خود بست.

29. he wanted to wring the ducks neck and eat it
او می خواست گردن اردک را بپیچاند و آن را بخورد.

30. his shirt collar chafes (against) his neck
یقه ی پیراهنش پوست گردن او را می خراشد.

31. i wrapped the shawl around my neck
شال گردن را دور گردنم پیچیدم.

32. they put the noose around his neck
حلقه ی دار را به دور گردنش انداختند.

33. they threw the loop around his neck
حلقه ی طناب دار را بر گردنش انداختند.

34. a ring of white feathers around the neck of a pigeon
طوق پرهای سفید دور گردن کبوتر

35. a thief with a band around his neck
دزد با بندی دور گردنش

36. he dropped the line over the horse's neck
افسار را بر گردن اسب انداخت.

37. he is in debt up to his neck
او تا گردن (خرخره) زیر قرض است.

38. i wound my arms around my child's neck
بازوانم را دور گردن فرزندم حلقه کردم.

39. the rotation of the head on the neck
چرخش سر بر گردن

40. the woolen scarf was pricking on my neck
شال گردن پشمی گردنم را خراش می داد.

41. he slapped me on the back of the neck
یک پس گردنی به من زد.

42. he was dangling with a halter around his neck
او از طنابی به دور گردنش آویزان بود.

43. the car went over a bump and my neck got jolted
ماشین از روی دست انداز رد شد و گردن من واخورد.

44. he run his sword through the middle of goodarz' neck
شمشیرش را از وسط گردن گودرز رد کرد.

45. he looped the rope and tossed it around the horse's neck
او طناب را حلقه کرد و بر گردن اسب افکند.

46. she was heavily made and there were all kinds of furbelows hanging around her neck
او هفت قلم بزک کرده بود و همه جور زلم زیمبو از گردنش آویزان بود.

مترادف ها

تنگه (اسم)
gut, bottleneck, strait, canyon, neck

گردنه (اسم)
stem, defile, neck, cervix, col, ghat, ghaut

گردن (اسم)
neck

ماچ و نوازش کردن (فعل)
neck

تخصصی

[نساجی] نخ شدن - محل اتصال چند ریسمان ژاکارد به یک قیطان - یقه - گردن
[ریاضیات] گردنه، گلوگاه، گردن، گلویی
[آب و خاک] گلو گاه، گردنه

انگلیسی به انگلیسی

• part of a body (of a man or animal) between the shoulders and the head; part of a garment that covers or surrounds the neck; cut of meat from the neck of an animal; long opening in the top of a bottle; insolence (slang)
(slang) kiss and caress, "make out" (usually about teenagers); kill a bird for food preparation by chopping its head off at the neck; strangle
pertaining to or located near one's neck; close
your neck is the part of your body which joins your head to the rest of your body.
the neck of a dress or shirt is the part which is round your neck or just below it.
the neck of something such as a bottle or a musical instrument is the long narrow part at the top.
if two competitors are neck and neck, they are level with each other and appear to have an equal chance of succeeding or winning.
if you are up to your neck in problems, you are deeply involved in them.
if someone is breathing down your neck, they are watching and checking everything you do very carefully; an informal expression.
if you risk your neck, you do something very dangerous to achieve something or to help someone.
if you stick your neck out, you do something that makes you likely to be criticized or harmed; an informal expression.
someone or something that is from your neck of the woods is from the same part of the country as you are.

پیشنهاد کاربران

گردن
مثال: She wore a necklace around her neck.
او گردنبندی را دور گردنش بسته بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
گردن
She wore a necklace around her neck.
او گردنبندی را دور گردنش بسته بود.
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

neck ( موسیقی )
واژه مصوب: دسته 4
تعریف: 1. قسمتی از ساختمان بربط‏ها و سازهای کمانه‏ای که تغییر طول زه‏های مرتعش بر آن انجام می‏شود و معمولاً ساز را به کمک آن نگه می‏دارند|||2. بخشی از ساختمان چنگ‏ها که گوشی ها بر روی آن قرار دارند
I saw them necking at the party
ماچ و بوسه و نوازش کردن
a narrow connecting
اتصال باریک و [مجازاً] محدود
البته معانی بالا هم همگی در موقعیت مناسب صحیح است.
گردن
Have the neck to do sth یعنی با بی شرمی و گستاخی کاری را انجام دادن
( ساز ) دسته
یقه
به معنای :گردن - گردنه - جایی که انحنایی مانند گردن دارد - یک عضو بدن - گلو گاه
بلعیدن ( مخصوصاً نوشیدنی ) )
گردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس