1. neck and crop
کاملا،کلا،تماما
2. neck and neck
(در مسابقه و غیره) بسیار نزدیک به هم (از نظر امتیاز یا سبقت)،شانه به شانه،دوش به دوش
3. neck of the woods
(آمریکا) ناحیه،سرزمین
4. his neck is thirty-five centimeters round
دور گردن او سی و پنج سانتی متر است.
5. the neck of a bottle
گردن بطری
6. the neck of a violin
دسته ی ویولن
7. the neck of the uterus
گردن زهدان
8. the child's neck was caught between two branches and she strangled
گردن کودک میان دوشاخه گیرافتاد و او خفه شد.
9. break one's neck
نهایت سعی خود را کردن
10. break one's neck
(عامیانه) سخت کوشیدن،جان کندن
11. risk one's neck
شهرت (یا شغل یا جان و غیره) خود را به خطر انداختن
12. stick one's neck out
گردن فرازی کردن،خود را در معرض تمسخر (یا ناکامی و غیره) احتمالی قراردادن
13. wring somebody's neck
(خودمانی) کشتن،خفه کردن
14. she craned her neck to get a better view
گردنش را دراز کرد تا بهتر ببیند.
15. to elongate one's neck
گردن خود را دراز کردن
16. albatross around one's neck
بار گناهان گذشته (که گریبانگیر انسان می شود)،عذاب وجدان،دردسر بزرگ
17. be dead from neck up
(عامیانه) احمق بودن
18. breathe down one's neck
پاپی و مواظب کسی شدن،مرتب مزاحم و مراقب بودن
19. pain in the neck
سرخر بزرگ،مزاحم،ناخوشایند
20. the sore on my neck is getting worse
زخم گردنم دارد بدتر می شود.
21. the spear pierced his neck from throat to poll
نیزه گردنش را از گلو تا قفا سوراخ کرد.
22. get it in the neck
(خودمانی) سخت تنبیه شدن،مورد نکوهش قرارگرفتن
23. an exercise to thicken the neck
ورزش برای ستبر کردن گردن
24. he is not from this neck of the woods
او اهل این محل نیست.
25. she was pipped in the neck
به گردنش زدند (به گردنش خورد).
26. win (or lose) by a neck
1- (اسبدوانی) مسابقه را با یک سر و گردن بردن (یا باختن) 2- با اختلاف کم بردن (یا باختن)
27. he locked his legs around my neck and almost choked me to death
او پاهایش را دور گردنم قفل کرد و نزدیک بود خفه ام کند.
28. he tied the shawl aruond his neck
شال گردن را دور گردن خود بست.
29. he wanted to wring the ducks neck and eat it
او می خواست گردن اردک را بپیچاند و آن را بخورد.
30. his shirt collar chafes (against) his neck
یقه ی پیراهنش پوست گردن او را می خراشد.
31. i wrapped the shawl around my neck
شال گردن را دور گردنم پیچیدم.
32. they put the noose around his neck
حلقه ی دار را به دور گردنش انداختند.
33. they threw the loop around his neck
حلقه ی طناب دار را بر گردنش انداختند.
34. a ring of white feathers around the neck of a pigeon
طوق پرهای سفید دور گردن کبوتر
35. a thief with a band around his neck
دزد با بندی دور گردنش
36. he dropped the line over the horse's neck
افسار را بر گردن اسب انداخت.
37. he is in debt up to his neck
او تا گردن (خرخره) زیر قرض است.
38. i wound my arms around my child's neck
بازوانم را دور گردن فرزندم حلقه کردم.
39. the rotation of the head on the neck
چرخش سر بر گردن
40. the woolen scarf was pricking on my neck
شال گردن پشمی گردنم را خراش می داد.
41. he slapped me on the back of the neck
یک پس گردنی به من زد.
42. he was dangling with a halter around his neck
او از طنابی به دور گردنش آویزان بود.
43. the car went over a bump and my neck got jolted
ماشین از روی دست انداز رد شد و گردن من واخورد.
44. he run his sword through the middle of goodarz' neck
شمشیرش را از وسط گردن گودرز رد کرد.
45. he looped the rope and tossed it around the horse's neck
او طناب را حلقه کرد و بر گردن اسب افکند.
46. she was heavily made and there were all kinds of furbelows hanging around her neck
او هفت قلم بزک کرده بود و همه جور زلم زیمبو از گردنش آویزان بود.