neatly

/ˈniːtli//ˈniːtli/

بطور پاکیزه، بطور مرتب و آراسته، از روی سلیقه، ساده، بسادگی

جمله های نمونه

1. a rope ladder which stows neatly in a box
نردبان طنابی که به خوبی در یک جعبه جا می گیرد

2. Rule out neatly any words which you don't wish the examiner to read.
[ترجمه گوگل]هر کلمه‌ای را که نمی‌خواهید ممتحن بخواند به‌طور منظم حذف کنید
[ترجمه ترگمان]قانون را مرتب و مرتب، هر حرفی را که دلت نمی خواهد بخوانی، بنویس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He neatly aligned the flower-pots on the window-sill.
[ترجمه گوگل]او گلدان‌های گل را به‌خوبی روی طاقچه چید
[ترجمه ترگمان]او با دقت گلدان های گل را روی درگاه پنجره قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The words of the song neatly encapsulate the mood of the country at that time.
[ترجمه گوگل]کلمات این آهنگ به خوبی حال و هوای کشور آن زمان را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]کلمات این آهنگ به خوبی وضعیت کشور را در آن زمان بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The squares of fabric were all sewn neatly together.
[ترجمه گوگل]مربع های پارچه همه به خوبی به هم دوخته شده بود
[ترجمه ترگمان]مربع پارچه همه با دقت به هم دوخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Children must learn to write neatly.
[ترجمه گوگل]بچه ها باید یاد بگیرند که منظم بنویسند
[ترجمه ترگمان]کودکان باید یاد بگیرند که تمیز بنویسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dress neatly and attractively in an outfit appropriate to the job.
[ترجمه گوگل]لباسی مرتب و جذاب بپوشید که متناسب با شغل باشد
[ترجمه ترگمان]به دقت لباس بپوشید و با حالتی بسیار جذاب در یک لباس مناسب برای این کار لباس بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her hair was neatly combed back.
[ترجمه ساناز] مویش، تمیز به عقب شانه شده بود
|
[ترجمه گوگل]موهایش مرتب به عقب شانه شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را مرتب شانه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were several pairs of riding boots ranked neatly in the hall.
[ترجمه گوگل]در سالن چند جفت چکمه سواری مرتب شده بود
[ترجمه ترگمان]چند جفت چکمه سواری در تالار به خوبی چیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem was neatly summed up by one of the teachers.
[ترجمه گوگل]مشکل توسط یکی از معلمان به خوبی خلاصه شد
[ترجمه ترگمان]این مشکل به طور منظم توسط یکی از معلم ها خلاصه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The quality products were neatly laid out in the exhibition hall.
[ترجمه گوگل]محصولات با کیفیت در سالن نمایشگاه چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]محصولات با کیفیت خوب در تالار نمایشگاه عرضه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He flipped it neatly on to the plate.
[ترجمه گوگل]او آن را به خوبی روی بشقاب چرخاند
[ترجمه ترگمان]ان را مرتب روی بشقاب انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The papers were lying neatly on his desk.
[ترجمه گوگل]کاغذها مرتب روی میزش گذاشته بودند
[ترجمه ترگمان]کاغذها را مرتب روی میزش گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the door was a neatly dressed, dignified man.
[ترجمه گوگل]دم در مردی شیک پوش و با وقار بود
[ترجمه ترگمان]در آستانه در لباس تمیز و مرتبی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fighter neatly fenced off a dangerous blow.
[ترجمه گوگل]جنگنده به طرز منظمی ضربه خطرناکی را مهار کرد
[ترجمه ترگمان]جنگجویی که به خوبی محصور شده بود یک ضربه خطرناک را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an orderly manner; cleanly; tidily; in a dexterous manner

پیشنهاد کاربران

منظم
"به خوبی"
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neaten
✅️ اسم ( noun ) : neatness
✅️ صفت ( adjective ) : neat
✅️ قید ( adverb ) : neatly
به طور مرتب
مرتباً
( به طور ) منظم، تمیز، قشنگ، به خوبی، به درستی
با قاعده با نظم
ماهرانه، هوشمندانه
شسته رُفته
- ( گفتن چیزی یا انجام دادن کاری ) به صورت ساده و موجز / آسان و اثرگذار
- شسته رُفته

بپرس