near miss

/ˈnɪrˈmɪs//nɪəmɪs/

(حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا اندازه ای خسارت وارد می کند)، (نتیجه) تا اندازه ای موفقیت آمیز، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود he didn't hit the tree, but it was a near miss او به درخت برخورد نکرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the strike of a projectile or bomb that misses its intended target by a narrow margin, often causing some damage.
مشابه: close shave

(2) تعریف: an instance of barely avoiding a collision, as of two automobiles or planes.

(3) تعریف: something that almost succeeds in its aim or purpose.

جمله های نمونه

1. Details have been given of a near miss between two airliners over southern England earlier this week.
[ترجمه گوگل]اوایل این هفته جزئیاتی از نزدیکی از دست دادن دو هواپیمای مسافربری بر فراز جنوب انگلیس ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]جزئیات مربوط به یک حادثه نزدیک بین دو هواپیمای مسافربری در اوایل این هفته در جنوب انگلستان اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A Boeing 747 was involved in a near miss with a private aircraft just south of San Francisco.
[ترجمه گوگل]یک بوئینگ 747 با یک هواپیمای خصوصی در جنوب سانفرانسیسکو دچار سانحه شد
[ترجمه ترگمان]یک بوئینگ ۷۴۷ در یک تصادف نزدیک با یک هواپیمای خصوصی درست در جنوب سان فرانسیسکو شرکت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That was a near miss - we must have come within an inch of that lorry!
[ترجمه گوگل]این تقریباً از دست رفته بود - ما باید به یک اینچ از آن کامیون رسیده باشیم!
[ترجمه ترگمان]خیلی نزدیک بود - حتما یک اینچ از آن ماشین باری بیرون امده بودیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He drove like a maniac. We had one near miss after another.
[ترجمه گوگل]مثل یک دیوانه رانندگی کرد ما یکی پس از دیگری نزدیک بودیم
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها رانندگی می کرد بعد از یکی دیگر، یکی از آن ها را از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He should have won the match—it was a near miss.
[ترجمه گوگل]او باید در این مسابقه پیروز می شد - این یک اتفاق نزدیک بود
[ترجمه ترگمان] اون باید مسابقه رو برده باشه این یه خانم نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had a near miss on the Ober Gabelhorn summit.
[ترجمه گوگل]آنها در قله اوبر گابلهورن تقریباً از دست دادند
[ترجمه ترگمان] اونا یه خانم نزدیک \"Ober Gabelhorn\" دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Donaldson's took a near miss, but George Watson's was not so lucky, its top two floors being destroyed.
[ترجمه گوگل]دونالدسون تقریباً از دست داد، اما جورج واتسون چندان خوش شانس نبود و دو طبقه بالای آن تخریب شد
[ترجمه ترگمان]خانم واتسون خیلی نزدیک بود، اما جورج وات سن خیلی خوش شانس نبود، طبقه بالای دو طبقه بود که از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The little girl who had had the near miss with the blackboard was the daughter of a minister.
[ترجمه گوگل]دختر کوچولویی که با تخته سیاه دچار دلتنگی شده بود، دختر یک وزیر بود
[ترجمه ترگمان]دختر کوچکی که تخته سیاه کنار تخته سیاه را داشت دختر یک وزیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was below, completely unaware of this near miss.
[ترجمه گوگل]من در پایین بودم، کاملاً از این نزدیکی بی خبر بودم
[ترجمه ترگمان]من در طبقه پایین بودم و کاملا از این موضوع بی خبر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anything short of a very near miss merely blew them away.
[ترجمه گوگل]هر چیزی کمتر از یک دلتنگی بسیار نزدیک آنها را منفجر کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی نگذشت که خانم نوریس آن ها را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The near miss is exciting; even shocking.
[ترجمه گوگل]نزدیکی از دست هیجان انگیز است حتی تکان دهنده
[ترجمه ترگمان]در نزدیک خانم، هیجان انگیزه، حتی شوکه کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The house was almost destroyed by a near miss.
[ترجمه گوگل]خانه تقریباً توسط یک خانم ویران شد
[ترجمه ترگمان]خانه نزدیک بود نزدیک یک خانم به هم بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a near miss over the airport yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز فرودگاه نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]دیروز یک خانم نزدیک فرودگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two airliners were involved in a near miss over Heathrow airport yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز دو هواپیمای مسافربری بر فراز فرودگاه هیترو تصادف کردند
[ترجمه ترگمان]دیروز دو هواپیمای مسافربری در یک فرودگاه نزدیک فرودگاه Heathrow دست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I heard screams after midnight after near miss of what I believe was the Czech - USA match.
[ترجمه گوگل]من بعد از نیمه شب بعد از نزدیک به شکست بازی چک - ایالات متحده، فریادهایی شنیدم
[ترجمه ترگمان]بعد از نیمه شب، بعد از نصف شب، صدای جیغ شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• failure to hit a target, failure to reach a goal; narrow escape
a near miss is also a situation where you nearly had an accident or disaster.
a near miss is a bomb or shot which just misses the target.
an attempt to do something which nearly succeeds, but just fails to do so, is also called a near miss.

پیشنهاد کاربران

This term is used to describe a situation where an accident was very close to occurring but by luck or quick action, it was avoided.
موقعیتی که در آن تصادف بسیار نزدیک به وقوع بوده، اما از روی شانس یا اقدام سریع از آن جلوگیری شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

تصادف احتمالی که به خیر گذشته
مثال؛
I had a near miss with a pedestrian who suddenly stepped onto the road.
A person recounting a workplace incident might say, “There was a near miss when a heavy object fell from a height just inches away from a worker. ”
A cyclist might share, “I had a near miss with a car that ran a red light, but I managed to swerve in time. ”

۱. بمب، گلوله و غیره که نزدیک بود به هدف بخورد ولی نخورد ۲. سانحه ای که نزدیک بود اتفاق بیافتد ولی به خیر گذشت ۳. موقعیتی که نزدیک بود بدست بیاید ولی از کف رفت
near - hit
شلیک ناموفق
تیر خطا
شلیک نزدیک هدف
a bomb or shot that just misses its target.
بمب یا شلیکی که هدفش را از دست می دهد.
منابع• https://terms_en.en-academic.com/28038/near_miss
تلاش ناموفق ( با فاصله بسیار کمی تا موفقیت )
مثال:
. Soccer crowd shouted after a near miss
تماشاگران فوتبال بعد از گل از دست رفته فریاد کشیدند.
برخورد احتمالی
خطر بیخ گوش
قریب الوقوع

بپرس