قید ( adverb )
حالات: nearer, nearest
حالات: nearer, nearest
• (1) تعریف: to, at, or within a comparatively short distance from a person or thing.
• مترادف: about, around, close, nearby, nigh
• متضاد: far
• مشابه: hereabout, next door
• مترادف: about, around, close, nearby, nigh
• متضاد: far
• مشابه: hereabout, next door
- The lady waved to the children, but they were afraid to come near.
[ترجمه بردیا] خانم برای بچه ها دست تکان می داد، اما آنها می ترسیدند که نزدیک شوند|
[ترجمه h.almasi] خانم برای بچه ها دست تکان داد، اما آنها می ترسیدند نزدیک بیایند|
[ترجمه Prooshat] بانو برای بچه ها دست تکان داد، ولی آن ها می ترسیدند که نزدیک شوند.|
[ترجمه نرگس] خانم برای بچه ها دست تکان داد اما آنها می ترسیدند نزدیک شوند|
[ترجمه گوگل] خانم برای بچه ها دست تکان داد، اما آنها می ترسیدند نزدیک شوند[ترجمه ترگمان] بانو به بچه ها اشاره کرد اما می ترسیدند که نزدیک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: close in time, state, or condition.
• مترادف: close, nigh
• متضاد: far
• مشابه: approximately, circa
• مترادف: close, nigh
• متضاد: far
• مشابه: approximately, circa
- As his wife's birthday drew near, he realized he needed to think of a gift.
[ترجمه کوثر] وقتی تولد همسرش نزدیک شد او متوجه شد که باید به فکر یک هدیه باشد|
[ترجمه Prooshat] با نزدیک شدن روز تولد همسرش، او فهمید که باید به یک هدیه فکر کند.|
[ترجمه گوگل] با نزدیک شدن به تولد همسرش، او متوجه شد که باید به فکر یک هدیه باشد[ترجمه ترگمان] وقتی تولدش نزدیک شد، متوجه شد که باید به یک هدیه فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: almost; nearly.
• مترادف: almost, nearly, nigh, practically, well-nigh
• مشابه: virtually
• مترادف: almost, nearly, nigh, practically, well-nigh
• مشابه: virtually
- They were near blind from the sun.
[ترجمه جمشید دین دوست] نور خورشید چشم شان را تقریبا کور کرد.|
[ترجمه مصطفی مرتجی] آنها نزدیک بود از نور خورشید کور شوند|
[ترجمه گوگل] آنها نزدیک به کور از خورشید بودند[ترجمه ترگمان] آن ها از آفتاب نزدیک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: nearer, nearest
حالات: nearer, nearest
• (1) تعریف: close in distance or time; not far from.
• مترادف: close, nearby, nigh
• متضاد: distant, extreme, far, remote
• مشابه: approximate, convenient, immediate, neighboring, next, proximate
• مترادف: close, nearby, nigh
• متضاد: distant, extreme, far, remote
• مشابه: approximate, convenient, immediate, neighboring, next, proximate
- Compared with Neptune, Mars is a near planet.
[ترجمه گوگل] در مقایسه با نپتون، مریخ یک سیاره نزدیک است
[ترجمه ترگمان] در مقایسه با نپتون، مریخ یک سیاره نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در مقایسه با نپتون، مریخ یک سیاره نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His new apartment is very near to his office.
[ترجمه اتنا😍] اپارتمان جدیدش خیلی نزدیک دفترش است|
[ترجمه Prooshat] آپارتمان جدید وی بسیار نزدیک دفتر او است.|
[ترجمه Amir] آپارتمان او خیلی نزدیک دفترش است|
[ترجمه ،HAParmiss💕] آپارتمان جدیدش خیلی نزدیک به دفتر کارش است ( محل کارش )|
[ترجمه گوگل] آپارتمان جدید او بسیار نزدیک به دفترش است[ترجمه ترگمان] آپارتمان جدیدش خیلی نزدیک دفترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I look forward to seeing you in the near future.
[ترجمه Prooshat] من مشتاقانه منتظر دیدن شما در آینده نزدیک هستم.|
[ترجمه گوگل] من مشتاقانه منتظر دیدار شما در آینده نزدیک هستم[ترجمه ترگمان] منتظر می مانم تا شما را در آینده نزدیک ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: intimately associated, related, or connected.
• مترادف: close, connected, intimate, related, tight
• متضاد: distant, remote
• مشابه: associated
• مترادف: close, connected, intimate, related, tight
• متضاد: distant, remote
• مشابه: associated
- Your brothers, sisters, and first cousins are near relatives.
[ترجمه Prooshat] برادران ، خواهران و پسر عمو ( دختر عمو/خاله/دایی، پسر عمو/خاله/دایی ) های شما خویشاوندان نزدیک هستند .|
[ترجمه گوگل] برادران، خواهران و پسرعموهای اول شما فامیل نزدیک هستند[ترجمه ترگمان] برادرها، خواهرها، و cousins نزدیک فامیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: occurring or existing by a small margin.
• مترادف: close, narrow, tight
• مترادف: close, narrow, tight
- The hero's near escape was the exciting part of the movie.
[ترجمه گوگل] فرار نزدیک قهرمان قسمت هیجان انگیز فیلم بود
[ترجمه ترگمان] قهرمان نزدیک به فرار بخش هیجان انگیزی از فیلم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قهرمان نزدیک به فرار بخش هیجان انگیزی از فیلم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: being a close reflection or reproduction.
• مترادف: approximate, close, like, proximate, rough
• مشابه: akin, analogous, similar
• مترادف: approximate, close, like, proximate, rough
• مشابه: akin, analogous, similar
- The portrait was a near likeness.
[ترجمه گوگل] پرتره تقریباً شبیه بود
[ترجمه ترگمان] تصویر نزدیک به شباهت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تصویر نزدیک به شباهت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the closer of the two.
• متضاد: far
• متضاد: far
- the near corner
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: at or close to.
• مترادف: about, around, toward
• مشابه: circa, next, round
• مترادف: about, around, toward
• مشابه: circa, next, round
- Put the lamp near this end of the sofa.
[ترجمه Prooshat] لامپ را نزدیک انتهای این مبل قرار دهید.|
[ترجمه گوگل] لامپ را نزدیک این انتهای مبل قرار دهید[ترجمه ترگمان] چراغ را نزدیک این نیمکت بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They bought a house near the ocean.
[ترجمه Prooshat] آن ها خانه ای را در نزدیکی اقیانوس خریداری کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها خانه ای در نزدیکی اقیانوس خریدند[ترجمه ترگمان] اونا یه خونه نزدیک اقیانوس خریدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: nears, nearing, neared
مشتقات: nearness (n.)
حالات: nears, nearing, neared
مشتقات: nearness (n.)
• : تعریف: to move close or closer to.
• مترادف: approach, approximate, come
• مشابه: close, close in on, draw near, impend, nudge, verge
• مترادف: approach, approximate, come
• مشابه: close, close in on, draw near, impend, nudge, verge
- The train slowed down as it neared the station.
[ترجمه گوگل] قطار با نزدیک شدن به ایستگاه سرعتش را کاهش داد
[ترجمه ترگمان] قطار به ایستگاه قطار نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قطار به ایستگاه قطار نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید