1. The Naysayer. This office dweller delights in shooting down ideas.
[ترجمه گوگل]نکیر این کارمند از حذف ایده ها لذت می برد
[ترجمه ترگمان]Naysayer این دفتر از ساکنان برای عکاسی از ایده ها لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Instead of being a critical naysayer, put your mental skills to work by analyzing the details and contributing a practical plan that helps to handle the unanswered questions.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه یک مخالف انتقادی باشید، مهارت های ذهنی خود را با تجزیه و تحلیل جزئیات و کمک به یک برنامه عملی که به پاسخگویی به سوالات بی پاسخ کمک می کند، به کار بگیرید
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه انتقادی انتقادی باشید، مهارت های ذهنی خود را با تجزیه و تحلیل جزئیات و مشارکت در یک برنامه عملی که به رسیدگی به سوالات بی پاسخ کمک می کند، قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If a naysayer close to you has been difficult and critical, there's a good chance you've finally silenced that person.
[ترجمه گوگل]اگر یکی از مخالفان نزدیک شما سخت و انتقادی بوده است، احتمال زیادی وجود دارد که در نهایت آن شخص را ساکت کرده باشید
[ترجمه ترگمان]اگر کسی که به شما نزدیک بوده، سخت و خطرناک بوده، این فرصت خوبی است که شما بالاخره آن شخص را ساکت کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If a naysayer close to you has been difficult and critical, there's a good chance that you've finally silenced that person.
[ترجمه گوگل]اگر منکر نزدیک شما سخت و انتقادی بوده است، احتمال زیادی وجود دارد که در نهایت آن شخص را ساکت کرده باشید
[ترجمه ترگمان]اگر کسی به شما نزدیک بوده، خیلی سخت و بحرانی بوده، این فرصت خوبی است که شما بالاخره آن شخص را ساکت کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The naysayer is operating from a level of otherworldly omniscience and is in the wrong the field of work.
[ترجمه گوگل]منکر از سطحی از دانای کل اخروی عمل می کند و در میدان کار اشتباه است
[ترجمه ترگمان]The از یک سطح از علم omniscience دنیای دیگری عمل می کند و در زمینه کار اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Because it's so easy to be branded a naysayer, Ms. Johnson figured out a way to cope with optimists -- by pinning concerns on others.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که خیلی آسان است که شما را به عنوان یک مخالف معرفی کنید، خانم جانسون راهی برای کنار آمدن با خوش بینان کشف کرد - با ایجاد نگرانی به دیگران
[ترجمه ترگمان]از آنجا که به راحتی می توان به یک naysayer برچسب زد، خانم جانسون راهی برای سازگاری با خوش بینان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One naysayer pointed out that these athletes were simply reverting to the mean.
[ترجمه گوگل]یکی از مخالفان خاطرنشان کرد که این ورزشکاران به سادگی به حالت متوسط برمیگردند
[ترجمه ترگمان]یک naysayer اشاره کرد که این ورزش کاران به سادگی در حال بازگشت به این هدف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Then he urged the cheering crowd to go out and prove the naysayers wrong and bring their friends to revivals.
[ترجمه گوگل]سپس از جمعیت تشویقکننده خواست بیرون بروند و به منکران ثابت کنند که اشتباه میکنند و دوستان خود را به تجدید حیات بیاورند
[ترجمه ترگمان]بعد جمعیت را تشویق کرد که بروند بیرون و the را ثابت کنند و دوستان خود را به revivals برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If we can't, then India has to be a naysayer for a bad climate agreement.
[ترجمه گوگل]اگر ما نمی توانیم، پس هند باید مخالف یک توافق بد آب و هوا باشد
[ترجمه ترگمان]اگر نتوانیم، پس از آن هند باید برای توافق آب و هوایی بد شانسی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Be warned that the majority of people out there will go into naysayer mode automatically.
[ترجمه گوگل]هشدار داده می شود که اکثریت افراد در خارج از کشور به طور خودکار به حالت منفی می روند
[ترجمه ترگمان]باید هشدار داده شود که اکثر مردم به صورت خودکار به حالت تعلیق در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This morning, I was walking to work and I stopped to talk to one of my guys, and a naysayer came along.
[ترجمه گوگل]امروز صبح، پیاده به سمت محل کارم می رفتم و ایستادم تا با یکی از بچه هایم صحبت کنم، و یک نفر مخالف آمد
[ترجمه ترگمان]امروز صبح، من داشتم می رفتم سر کار و من ایستادم تا با یکی از افرادم صحبت کنم و یه naysayer هم اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید