navigator

/ˈnævəˌɡetər//ˈnævɪɡeɪtə/

معنی: دریا نورد، کشتیران، هدایتگر
معانی دیگر: ناوبر، افسر راه، رهیاب، کاشف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who practices the art of navigation.

جمله های نمونه

1. The reputation of the navigator is under assault from historical revisionists.
[ترجمه گوگل]شهرت دریانورد مورد تهاجم تجدیدنظرطلبان تاریخی است
[ترجمه ترگمان]شهرت of در حال تجاوز از revisionists تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He wasn't good navigator, so it is necessary that the coastline remain in sight as he moved from one harbor to the next.
[ترجمه گوگل]او دریانورد خوبی نبود، بنابراین لازم است که خط ساحلی در هنگام حرکت از یک بندر به بندر دیگر در معرض دید قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او راهنمای خوبی نبود، بنابراین لازم است که وقتی از یک بندر تا بعدی حرکت کند، خط ساحلی در دیدرس باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The navigator charted the course of the ship.
[ترجمه گوگل]دریانورد مسیر کشتی را ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]The، مسیر کشتی را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He became an RAF navigator during the war.
[ترجمه گوگل]او در طول جنگ ناوبر RAF شد
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، تبدیل به an RAF شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man is a sixteenth Spanish navigator.
[ترجمه این مرد شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است.] مرد، شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است.
|
[ترجمه گوگل]این مرد شانزدهمین دریانورد اسپانیایی است
[ترجمه ترگمان]این مرد یک navigator اسپانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The navigator, Jack, came in with some more weather reports, and shot a peculiar look at Eddie.
[ترجمه گوگل]ناوبر، جک، با چند گزارش آب و هوای دیگر وارد شد و نگاهی عجیب به ادی انداخت
[ترجمه ترگمان]راهنما با چند گزارش دیگر وارد شد و نگاهی به ادی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some Internet providers offer Netscape Navigator, which has its own e-mail program built in.
[ترجمه گوگل]برخی از ارائه دهندگان اینترنت Netscape Navigator را ارائه می دهند که دارای برنامه ایمیل خود است
[ترجمه ترگمان]برخی از ارائه دهندگان اینترنت Netscape های نت اسکیپ را ارایه می کنند که برنامه ایمیل خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Subsequent versions of Navigator had even more enhancements, and competitors began racing to add them to their browsers.
[ترجمه گوگل]نسخه های بعدی Navigator حتی پیشرفت های بیشتری داشتند و رقبا شروع به مسابقه کردند تا آنها را به مرورگرهای خود اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]نسخه های بعدی of بیشتر پیشرفت کرده بودند، و رقبا شروع به رقابت برای اضافه کردن آن ها به مرورگرهای خود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the new version of Navigator goes on sale Friday, Netscape is facing the toughest competition of its young life.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که نسخه جدید Navigator از جمعه به فروش می رسد، نت اسکیپ با سخت ترین رقابت زندگی جوان خود روبرو است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که نسخه جدید of روز جمعه به فروش می رود، نت اسکیپ با دشوارترین رقابت زندگی جوان خود روبرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Netscape jumped to an early lead with its Navigator software for browsing the Internet.
[ترجمه گوگل]نت‌اسکیپ با نرم‌افزار Navigator خود برای مرور اینترنت به پیشروی اولیه رسید
[ترجمه ترگمان]نت اسکیپ به اولین lead با نرم افزار Navigator برای مرور اینترنت جهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It becomes a running commentary from navigator to driver.
[ترجمه گوگل]این یک تفسیر در حال اجرا از ناوبر به راننده می شود
[ترجمه ترگمان]این تبدیل به یک تفسیر در حال اجرا از navigator به راننده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indeed, the new Navigator comes with many new features.
[ترجمه گوگل]در واقع، Navigator جدید با بسیاری از ویژگی های جدید همراه است
[ترجمه ترگمان]در واقع، the جدید با ویژگی های جدید بسیاری همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On Navigator, pull down the menu marked Options, and then click on the Helpers tab.
[ترجمه گوگل]در Navigator، منوی با علامت Options را پایین بکشید و سپس روی زبانه Helpers کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]حالا منوی مشخص شده را بکشید، و سپس روی تب Helpers کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At lunchtime, when everyone was brewing up, the navigator plotted all those little legs on to a map.
[ترجمه گوگل]هنگام ناهار، وقتی همه در حال آماده شدن بودند، ناوبر تمام آن پاهای کوچک را روی نقشه ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]در زمان ناهار، وقتی همه مشغول آماده شدن بودند، the تمام آن پاهای کوچک را روی نقشه کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The well-dressed Lincoln navigator of the 1950s.
[ترجمه گوگل]دریانورد لینکلن خوش لباس دهه 1950
[ترجمه ترگمان]اولین navigator لینکلن در دهه ۱۹۵۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریا نورد (اسم)
sailor, seafarer, mariner, sailer, navigator, seagoing, shipper, seagoer

کشتیران (اسم)
mariner, navigator

هدایتگر (اسم)
navigator

تخصصی

[کامپیوتر] مرور گر وب که netscape آن را ارائه کرده و غالباً به netscape معروف است .

انگلیسی به انگلیسی

• internet browser by the american company "netscape" (competitor of the explorer program by microsoft)
one who navigates; person who plans or directs the course of a naval vessel or an aircraft
a navigator is someone who works out the direction in which a ship, aeroplane, or a car should go.

پیشنهاد کاربران

A navigator is someone who guides or directs others, especially in a complex or unfamiliar situation. In the context of advising, a navigator is someone who helps others navigate through challenges, obstacles, or unfamiliar territory.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که دیگران را راهنمایی یا هدایت می کند، به ویژه در یک موقعیت پیچیده یا ناآشنا.
در زمینه مشاوره، کسی است که به دیگران کمک می کند تا در چالش ها، موانع یا قلمرو ناآشنا حرکت کنند.
راهنما، مربی
***************************************************************************************************
مثال؛
For example, a business navigator might say, “I can help you navigate the complexities of starting your own business. ”
A person discussing a difficult life transition might say, “I need a navigator to help me find my way. ”
In a conversation about personal development, someone might ask, “Can you recommend a good navigator for self - discovery and growth?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-advisor/
ناوبر
کادر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : navigate
✅️ اسم ( noun ) : navigation / navigability / navigator
✅️ صفت ( adjective ) : navigational / navigable
✅️ قید ( adverb ) : navigationally / navigably
۱ - دریانورد
۲ - راهبر کشتی
راهنما
رهیافت
نقشه خوان
راه نما
navigator ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: ناوبر
تعریف: افسر یا فرد مجربی که مسئولیت ناوبری را بر عهده دارد
راهبر، راه بر

بپرس