navigable

/ˈnævəɡəbl̩//ˈnævɪɡəbl̩/

معنی: قابل کشتیرانی
معانی دیگر: (رود و آبراه و غیره) قابل کشتیرانی، ناوپذیر، هدایت پذیر، راندپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: navigably (adv.), navigability (n.)
(1) تعریف: wide or deep enough to be traversed by ships.
مشابه: passable

- navigable waters
[ترجمه گوگل] آب های قابل کشتیرانی
[ترجمه ترگمان] آب های قابل کشتیرانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: capable of being steered or guided.

- a navigable aircraft
[ترجمه گوگل] یک هواپیمای قابل کشتیرانی
[ترجمه ترگمان] یک هواپیمای قابل کشتیرانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a navigable balloon
بالون هدایت شونده

2. a navigable river
رود قابل کشتیرانی (ناوپذیر)

3. rvand river is navigable
اروند رود قابل کشتیرانی است.

4. the confluence of those creeks created a huge navigable river
پیوستن آن نهرها رودی بزرگ و قابل کشتیرانی به وجود آورد.

5. The navigable channels have all been charted.
[ترجمه گوگل]کانال های قابل پیمایش همگی نمودار شده اند
[ترجمه ترگمان]کانال های قابل کشتیرانی همگی مورد توجه قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The river is navigable by vessels of up to 90 tons.
[ترجمه گوگل]این رودخانه با کشتی های تا 90 تن قابل کشتیرانی است
[ترجمه ترگمان]این رودخانه توسط کشتی های تا ۹۰ تن قابل کشتیرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Rhine is navigable from Strasbourg to the sea.
[ترجمه گوگل]راین از استراسبورگ تا دریا قابل کشتیرانی است
[ترجمه ترگمان]راین از استراسبورگ به دریا قابل کشتیرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since good navigable waterways run from Houston to Pittsburgh, they decided to ship the fabricated steel in barges.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آبراه های قابل کشتیرانی خوبی از هیوستون به پیتسبورگ می گذرد، آنها تصمیم گرفتند فولاد ساخته شده را به صورت بارج حمل کنند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که راه های خوب قابل کشتیرانی از هوستون تا پیتسبورگ اداره می شوند، آن ها تصمیم گرفتند که فولاد ساخته را در barges کشتی برانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most navigable waterways require dredging because of siltation. This is true when navigation penetratethe littoral zone.
[ترجمه گوگل]بیشتر آبراه های قابل کشتیرانی به دلیل لایروبی نیاز به لایروبی دارند این زمانی درست است که ناوبری به منطقه ساحلی نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]اغلب آب های قابل کشتیرانی نیاز به لایروبی دارند، به دلیل siltation این امر زمانی درست است که کشتیرانی منطقه کرانه ای ساحلی را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper analyzes the navigable environment of water area of the base, demonstrate of navigable environment, ship navigation safety management and safety emergency reserve plan in that area.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تجزیه و تحلیل محیط قابل کشتیرانی منطقه آبی پایگاه، نشان دادن محیط قابل کشتیرانی، مدیریت ایمنی ناوبری کشتی و طرح ذخیره اضطراری ایمنی در آن منطقه می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله محیط قابل کشتیرانی منطقه آب را تجزیه و تحلیل می کند، محیط قابل کشتیرانی، مدیریت ایمنی کشتی ها و برنامه ذخیره اضطراری ایمنی در آن منطقه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The river is navigable during the rainy season.
[ترجمه گوگل]این رودخانه در فصول بارندگی قابل کشتیرانی است
[ترجمه ترگمان]این رود در طول فصل بارانی قابل کشتیرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The canal is navigable all the year.
[ترجمه گوگل]این کانال در تمام طول سال قابل کشتیرانی است
[ترجمه ترگمان]این کانال در طول سال قابل کشتیرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without a rudder the ship was not navigable.
[ترجمه گوگل]بدون سکان کشتی قابل کشتیرانی نبود
[ترجمه ترگمان]آن وقت بدون لنگر کشتی که قابل کش تیرانی بود، قابل کش تیرانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل کشتیرانی (صفت)
navigable, shippable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be navigated; passable, can be crossed; can be steered through
a navigable river or waterway is wide enough or deep enough for a boat to travel safely.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : navigate
✅️ اسم ( noun ) : navigation / navigability / navigator
✅️ صفت ( adjective ) : navigational / navigable
✅️ قید ( adverb ) : navigationally / navigably
هدایت پذیر
قابل مسیریابی
قابل جهت یابی
قابل رهیابی
navigable ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: قابل ناوبَری
تعریف: ویژگی آبراهی با پهنا و عمق مناسب برای عبور شناور|||متـ . ناوش پذیر

بپرس