nautical

/ˈnɒtəkl̩//ˈnɔːtɪkl̩/

معنی: دریایی، ملوانی، مربوط به دریانوردی
معانی دیگر: وابسته به دریانوردی، ناویانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nautically (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or characteristic of the sea, sea transport, or sailors; naval or marine.
مترادف: marine, maritime
مشابه: naval, ocean-going, oceanic, sailing, seafaring, seagoing

جمله های نمونه

1. nautical chart
نقشه ی دریایی

2. a glossary of nautical terms
واژنامه ی لغات ناویانی

3. The museum houses a fascinating miscellany of nautical treasures.
[ترجمه گوگل]این موزه گنجینه های شگفت انگیزی از گنجینه های دریایی را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]در موزه گنجینه های بسیار جالبی از جواهرات دریایی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Captain Gulliver was a middle class, nautical man.
[ترجمه گوگل]کاپیتان گالیور مردی از طبقه متوسط ​​و نیروی دریایی بود
[ترجمه ترگمان] کاپتان گالیور هم یک طبقه متوسط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All the waiters were dressed in nautical attire.
[ترجمه گوگل]همه پیشخدمت ها لباس دریایی پوشیده بودند
[ترجمه ترگمان]تمام پیشخدمت ها لباس خود را پوشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're looking very nautical in your navy blue sweater.
[ترجمه گوگل]شما در ژاکت آبی سرمه ای خود بسیار دریایی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] تو مثل یه لباس آبی به رنگ آبی - ت داری نگاه می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A nautical almanac gives information about the sun, moon, tides, etc.
[ترجمه گوگل]سالنامه دریایی اطلاعاتی در مورد خورشید، ماه، جزر و مد و غیره می دهد
[ترجمه ترگمان]تقویم دریایی اطلاعات مربوط به خورشید، ماه، جزر و مد و غیره را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nautical William are a pop band.
[ترجمه گوگل]Nautical William یک گروه موسیقی پاپ است
[ترجمه ترگمان]Nautical ویلیام یک گروه موسیقی پاپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Little about the stateroom was nautical.
[ترجمه گوگل]اطلاعات کمی در مورد اتاق خواب دریایی بود
[ترجمه ترگمان]یه کم در مورد اون کشتی دریایی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Old-fashioned bistro atmosphere with nautical flavour.
[ترجمه گوگل]فضای رستوران قدیمی با طعم دریایی
[ترجمه ترگمان] فضای رستوران قدیمی با طعم nautical
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their nomination in the Nautical Awards will be considered by a panel of judges chaired by round-the-world yachtsman Chay Blyth.
[ترجمه گوگل]نامزدی آنها در جوایز دریایی توسط هیئتی از داوران به ریاست Chay Blyth قایق‌باز دور دنیا بررسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]انتخاب آن ها در مراسم جوایز Nautical توسط هیات داوران به ریاست the chay Blyth در نظر گرفته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Tomahawk had a range of 500 nautical miles.
[ترجمه گوگل]برد تاماهاوک 500 مایل دریایی بود
[ترجمه ترگمان]Tomahawk مسافت ۱۵۰۰ مایل دریایی را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A nautical lapidary accordingly recommended a variety of precious substances to ward off such dangers.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، یک کشتی دریایی انواع مواد گرانبها را برای دفع چنین خطراتی توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]A دریایی انواع مواد قیمتی را توصیه کرد تا چنین خطراتی را دفع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The nautical design cushion for leaning on of inwrought craft on the collocation of single person sofa of blue white stripe, comfortable while the detail quality that does not lack the life.
[ترجمه گوگل]بالشتک طراحی دریایی برای تکیه دادن به کاردستی های فرفورژه بر روی همنشینی مبل تک نفره با نوار سفید آبی، راحت در عین کیفیت جزئیات که فاقد عمر است
[ترجمه ترگمان]The طراحی دریایی برای تکیه دادن به قایق inwrought بر روی انطباق یک مبل شخصی با نوار سفید آبی، راحت است در حالی که کیفیت جزییات مربوط به زندگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The "Rainbow"brand special blue print paper and nautical chart paper, which won quality award, sell well all the time far and wide.
[ترجمه گوگل]کاغذ مخصوص چاپ آبی و کاغذ نمودار دریایی با نام تجاری "Rainbow" که برنده جایزه کیفیت شده است، در همه زمان ها فروش خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]روزنامه چاپ آبی مخصوص رنگین کمان \"رنگین کمان\" و کاغذ چارت دریایی، که برنده جایزه کیفیت می شوند، همه زمان ها را به خوبی به فروش می رسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریایی (صفت)
marine, maritime, nautical, pelagic, pelagian, thalassic

ملوانی (صفت)
nautical

مربوط به دریانوردی (صفت)
nautical

تخصصی

[آب و خاک] دریائی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to seafaring; of sea vessels, of ships; of or connected to sea navigation
nautical people and things are related to ships and the sea.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Related to sailors, ships, or navigation 🌊
🔍 مترادف: Maritime
✅ مثال: The sailor had a keen understanding of nautical terms.
nautical mile
مایل دریایی
the wind turbines will be spaced farther apart than any others on earth, a full nautical mile between each one
CBS. com@

بپرس