اسم ( noun )
عبارات: come to naught, set at naught
عبارات: come to naught, set at naught
• (1) تعریف: the number zero.
• مشابه: cipher, zero
• مشابه: cipher, zero
• (2) تعریف: nothing.
• مشابه: nil, zero
• مشابه: nil, zero
- The effect of our efforts was naught.
[ترجمه گوگل] تلاش ما هیچ نتیجه ای نداشت
[ترجمه ترگمان] اثر تلاش های ما بی ثمر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اثر تلاش های ما بی ثمر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: without value; worthless.
- His hopes became naught.
[ترجمه حسن قاسمی سپرو] ارزوهای او نابود شد|
[ترجمه گوگل] امیدهایش پوچ شد[ترجمه ترگمان] امیدهای او بی ارزش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید