natural law

/ˈnætʃərəlˈlɑː//ˈnætʃrəllɔː/

قانون طبیعت، قانون طبیعی (که بر مبنای اخلاقیات و فطرت انسانی است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a law or body of laws considered to be inherent in nature, right reason, or religion, and believed to be morally binding on human actions.

(2) تعریف: a law of nature, or laws of nature collectively.
مشابه: law

جمله های نمونه

1. Natural law thinking is characterized by two major problems.
[ترجمه گوگل]تفکر قانون طبیعی با دو مشکل عمده مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]تفکر قانون طبیعی با دو مشکل بزرگ مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Natural Law Party, which is fielding 313 candidates, unveiled its long-awaited party election television broadcast last night.
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی که 313 نامزد معرفی می کند، شب گذشته از برنامه تلویزیونی انتخاباتی حزبی که مدت ها انتظارش را می کشید، رونمایی کرد
[ترجمه ترگمان]حزب قانون طبیعی که ۳۱۳ نامزد در آن بازی می کند، شب گذشته از پخش برنامه های بلند مدت حزب خود پرده برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Musical form is no exception to this natural law.
[ترجمه گوگل]فرم موسیقی نیز از این قانون طبیعی مستثنی نیست
[ترجمه ترگمان]فرم موسیقی استثنا برای این قانون طبیعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Natural Law Party qualified for the ballot last December.
[ترجمه گوگل]حزب قانون طبیعی در دسامبر گذشته برای رای گیری واجد شرایط بود
[ترجمه ترگمان]حزب قانون طبیعی دسامبر گذشته به انتخابات راه یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But of course natural law is false judged by positivist assumptions just as positivism is false judged by natural law assumptions.
[ترجمه گوگل]اما مسلماً قانون طبیعی با مفروضات پوزیتیویستی نادرست قضاوت می شود، همانطور که پوزیتیویسم با مفروضات قانون طبیعی نادرست است
[ترجمه ترگمان]اما البته، طبق فرضیات positivist، غلط قضاوت می شود، درست همان طور که اثباتی غلط از سوی مفروضات قانون طبیعی، غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, the natural law governing committees soon took hold and progress was glacially slow.
[ترجمه گوگل]با این حال، کمیته های حاکم بر قانون طبیعی به زودی پا به عرصه وجود گذاشتند و پیشرفت از نظر یخبندان کند بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی کمیته های حاکم بر قانون حاکم شدند و پیشرفت به کندی پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John Finnis, Natural Law and Natural Rights, Oxford University Press, 1980, p . 8
[ترجمه گوگل]جان فینیس، حقوق طبیعی و حقوق طبیعی، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1980، ص 8
[ترجمه ترگمان]جان finnis، قانون طبیعی و حقوق طبیعی، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۸۰، ص ۸
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such acts of disobedience vindicated the superiority of natural law.
[ترجمه گوگل]چنین اعمال نافرمانی برتری قانون طبیعی را اثبات می کرد
[ترجمه ترگمان]چنین اقدامات نافرمانی، برتری قانون طبیعی را توجیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By the natural law which governs all effort, what he wrote reacted upon him.
[ترجمه گوگل]طبق قانون طبیعی که بر همه تلاش ها حاکم است، آنچه او نوشت بر او واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]طبق قانون طبیعی که بر تمام کوشش خود حکومت می کرد، واکنشی نشان می داد که به او واکنش نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Natural law school provided necessarily theory supports for its generation and development.
[ترجمه گوگل]مدرسه حقوق طبیعی لزوماً پشتوانه‌های تئوری برای تولید و توسعه آن ارائه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]مدرسه حقوق طبیعی لزوما تیوری حمایت از تولید و توسعه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a natural law and normal phenomenon that the opposite exists.
[ترجمه گوگل]این یک قانون طبیعی و پدیده طبیعی است که برعکس آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این یک قانون طبیعی و یک پدیده طبیعی است که مخالف آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the ablution of new natural law and law realism, the contract for third party's benefit is recognized and a big shock to the principle of privity of contract is caused.
[ترجمه گوگل]پس از وضو حقوق طبیعی جدید و واقع گرایی حقوقی، عقد به نفع شخص ثالث شناخته می شود و ضربه بزرگی به اصل محرمیت قرارداد وارد می شود
[ترجمه ترگمان]پس از the قانون جدید و واقع گرایی قانون، قرارداد برای منافع حزب سوم به رسمیت شناخته شد و شوک بزرگی به اصل نقض قرارداد به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Comply with nature: Actively respect the natural law.
[ترجمه گوگل]مطابق با طبیعت: به طور فعال به قانون طبیعی احترام بگذارید
[ترجمه ترگمان]با طبیعت ارتباط برقرار کنید: به طور فعال به قانون طبیعی احترام بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He linked the doctrine of natural law with the theory of popular sovereinty.
[ترجمه گوگل]او دکترین حقوق طبیعی را با نظریه حاکمیت مردمی پیوند داد
[ترجمه ترگمان]نظریه قانون طبیعی را با نظریه of عمومی مرتبط دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] حقوق طبیعی، قوانین و قواعد طبیعی

انگلیسی به انگلیسی

• principles based on reason nature or religion

پیشنهاد کاربران

Natural law is the permanent underlying basis of all law
حقوق طبیعی زیربنای دائمی همه قوانین است

بپرس