nativist

جمله های نمونه

1. These developments were comparable to the temperance, nativist, and abolitionist movements of the 1830s and early 1840s.
[ترجمه گوگل]این تحولات با جنبش‌های اعتدال‌گرا، بومی‌گرایانه، و جنبش‌های لغو در دهه 1830 و اوایل دهه 1840 قابل مقایسه بود
[ترجمه ترگمان]این تحولات قابل مقایسه با the، nativist، و جنبش های abolitionist در دهه های ۱۸۳۰ و اوایل دهه ۱۸۴۰ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm rather a nativist about cognition, and I am tempted to look at that pattern and wonder, did Darwin give us some innately wrong idea about the genders?
[ترجمه گوگل]من در مورد شناخت بیشتر یک بومی گرا هستم، و وسوسه می شوم که به این الگو نگاه کنم و تعجب کنم که آیا داروین به طور ذاتی تصور اشتباهی در مورد جنسیت به ما داده است؟
[ترجمه ترگمان]من نسبتا a در مورد شناخت هستم، و وسوسه شدم که به آن الگو و شگفتی نگاه کنم، آیا داروین یک ایده ذاتا اشتباهی در مورد جنسیت به ما داد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The nativist wing of the Republican party was fiercest in opposition to the Senate bill, and crowed loudest over its defeat—something it may come to regret.
[ترجمه گوگل]جناح بومی‌گرای حزب جمهوری‌خواه در مخالفت با لایحه سنا شدیدتر بود و با صدای بلند در مورد شکست خود اظهار تاسف کرد – چیزی که ممکن است پشیمان شود
[ترجمه ترگمان]جناح nativist حزب جمهوری خواه در مخالفت با لایحه سنا از شدت fiercest بود و از شکست آن بسیار خوشحال بود - چیزی که ممکن است به آن تاسف بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Needless to say, this is not going to be the last word in the debate between the constructivists and the nativists.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که این آخرین کلمه در بحث بین سازنده و بومی گرایان نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که این آخرین کلمه ای است که در مباحثات بین constructivists و nativists وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thus in the 1980s a new art scene emerged, dominated by a group of realist painters with nationalistic, cultural, and nativist orientations.
[ترجمه گوگل]بنابراین در دهه 1980 صحنه هنری جدیدی پدیدار شد که گروهی از نقاشان رئالیست با گرایش های ملی، فرهنگی و بومی گرایانه بر آن تسلط داشتند
[ترجمه ترگمان]بنابراین در دهه ۱۹۸۰ یک صحنه هنری جدید پدیدار شد که گروهی از نقاشان realist با جهت گیری های ملی گرا، فرهنگی و nativist بر آن تسلط داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the mood sometimes had its shadowed side, a touch of self-righteousness and meanness, a hint of the old nativist punitive zeal, it also showed great shine.
[ترجمه گوگل]اگر خلق و خوی گاه جنبه ی سایه دار خود را داشت، نوعی خودپسندی و پست، اشاره ای به غیرت تنبیهی قدیمی بومی گرایانه، درخشش زیادی نیز نشان می داد
[ترجمه ترگمان]اگر حالتی که گاه و بیگاه در سایه خود سایه افکنده بود، نشانی از self و meanness، نشانه ای از تعصب شدید و punitive، و همچنین درخشش بزرگی را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But faced by the DPP led by the so-called political parties nativist revolt. on behalf of the Chinese Kuomintang to the survival of the KMT to the DPP once again fall into the trap.
[ترجمه گوگل]اما در مواجهه با DPP به رهبری احزاب سیاسی به اصطلاح شورش بومی از طرف چینی Kuomintang به بقای KMT به DPP یک بار دیگر به دام بیفتند
[ترجمه ترگمان]اما این حزب تحت رهبری حزب به اصطلاح احزاب سیاسی طغیان کرد از طرف of چینی برای بقای KMT در DPP، بار دیگر در تله می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the Swiss vote will certainly give heart to politicians in Italy who are resisting mosques in frankly nativist terms.
[ترجمه گوگل]و رای سوئیس مطمئناً به سیاستمداران ایتالیایی دل خواهد داد که در برابر مساجد با عبارات بومی‌گرایانه صریح مقاومت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]و رای سوئیس قطعا به سیاستمداران در ایتالیا که در حال مقاومت در برابر مساجد با شرایط frankly می باشند، قلب خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are some who will try to pervert this precedent and use xenophobia or nativist arguments to say that every country should be held to the same standard.
[ترجمه گوگل]برخی هستند که سعی می کنند این پیشینه را منحرف کنند و از بیگانه هراسی یا استدلال های بومی گرایانه استفاده کنند تا بگویند که همه کشورها باید به یک استاندارد عمل کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی هستند که سعی خواهند کرد این سابقه را منحرف کرده و از بیگانه هراسی یا nativist استفاده کنند تا بگویند که همه کشورها باید به همان استاندارد نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The changes on Taiwan's modern literature after the emergence of nativist literature have always been an issue worthy of discussion.
[ترجمه گوگل]تغییرات ادبیات مدرن تایوان پس از ظهور ادبیات بومی همواره موضوعی قابل بحث بوده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات در ادبیات مدرن تایوان پس از ظهور ادبیات nativist همواره موضوعی ارزشمند برای بحث بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What is new is that they are gaining traction beyond a shrill nativist minority.
[ترجمه گوگل]چیزی که جدید است این است که آنها فراتر از یک اقلیت بومی‌گرای تیزبین هستند
[ترجمه ترگمان]آنچه که تازگی دارد این است که آن ها در حال کسب کشش فراتر از یک اقلیت nativist هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Worse, the perception that villagers are straining roads and services is triggering an ugly nativist backlash in many cities.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، این تصور که روستاییان در حال سخت‌کردن جاده‌ها و خدمات هستند، واکنش‌های زشت بومی‌گرایان را در بسیاری از شهرها برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]بدتر از این، این درک که روستائیان راه ها و خدمات را فشار می دهند باعث واکنش شدید امنیتی در بسیاری از شهرها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• philosopher who supports nativism

پیشنهاد کاربران

فطری گرایان. مثلا چامسکی توانایی یادگیری زبان را امری فطری میداند، یعنی کودک بشکل ذاتی قابلیت و توانایی از پیش تعیین شده إیی برای یادگیری زبان دارد و با تولد آن توانایی ها را با خود میآورد
nativist ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ذات گرا
تعریف: فردی که به ذات گرایی باور دارد
فطرت گرایان
طبیعت گرا ، بومی گرا

ذات گرایی
بوم شناسی، مربوط به زبان مادری
میهن دوست، کسی که اعتقاد دارد به اینکه افرادی که در وطن به دنیا آمده اند، از افرادی که مهاجرت کرده اند دارای اهمیت بیشتری هستند.

بپرس