nationalisation

جمله های نمونه

1. On nationalisation, the divisions had acquired around 300 power stations, initially grouping them for management at an intermediate level.
[ترجمه گوگل]پس از ملی‌سازی، این بخش‌ها حدود 300 نیروگاه را خریداری کرده بودند که در ابتدا آنها را برای مدیریت در سطح متوسط ​​گروه‌بندی می‌کردند
[ترجمه ترگمان]این بخش ها بر روی ملی کردن حدود ۳۰۰ نیروگاه برق کسب کرده بودند و در ابتدا آن ها را برای مدیریت در یک سطح متوسط گروه بندی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because it was once the party of nationalisation, it can not now be the party of the small shareholder.
[ترجمه گوگل]چون زمانی حزب ملی شدن بود، حالا نمی تواند حزب سهامداران خرد باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که زمانی حزب ملی سازی بود، اکنون نمی تواند حزب سهامدار کوچک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prior to nationalisation many of the larger undertakings had been vertically integrated, both generating power and distributing and selling it.
[ترجمه گوگل]قبل از ملی شدن، بسیاری از شرکت های بزرگ به صورت عمودی یکپارچه شده بودند، هم تولید برق و هم توزیع و فروش آن
[ترجمه ترگمان]پیش از ملی کردن بسیاری از تعهدات بزرگ تر به صورت عمودی یکپارچه شده بود، هر دو قدرت تولید و توزیع و فروش آن را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And nationalisation: that was great because it got rid of the old bosses.
[ترجمه گوگل]و ملی شدن: این عالی بود زیرا از شر روسای قدیمی خلاص شد
[ترجمه ترگمان]و ملی سازی: این بسیار عالی بود زیرا از دست اندرکاران قدیمی خلاص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nationalisation and the frequent replacement of individual owner-managers by shareholders and managerial bureaucracies have both changed the structure of industry.
[ترجمه گوگل]ملی شدن و جایگزینی مکرر مالک-مدیران فردی توسط سهامداران و بوروکراسی های مدیریتی هر دو ساختار صنعت را تغییر داده است
[ترجمه ترگمان]Nationalisation و جایگزینی مکرر مدیران مالک توسط سهامداران و بروکراسی های مدیریتی هر دو ساختار صنعت را تغییر داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was nationalisation of key industries.
[ترجمه گوگل]ملی شدن صنایع کلیدی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]ملی سازی صنایع کلیدی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The De - nationalisation theory also provides much inspirations for our law making and arbitration practice in China.
[ترجمه گوگل]تئوری ملی‌زدایی همچنین الهام‌بخش‌های زیادی برای قانون‌گذاری و رویه داوری ما در چین فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]نظریه \"De\" نیز برای قانون ما و اعمال داوری در چین، الهامات زیادی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Last week, Irish government announced the full nationalisation of Anglo Irish Bank, the country's third - largest lender.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته، دولت ایرلند ملی شدن کامل بانک Anglo Irish، سومین وام دهنده بزرگ کشور را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته، دولت ایرلند اعلام کرد که بانک انگلیسی Anglo، سومین وام دهنده بزرگ این کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Full nationalisation would make that far more difficult, Mr Kingman argues.
[ترجمه گوگل]آقای کینگمن استدلال می کند که ملی شدن کامل این امر را بسیار دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]آقای Kingman استدلال می کند که ملی کردن کامل این موضوع را دشوارتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moreover, Saudi Arabia has remained remarkably stable since nationalisation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عربستان سعودی از زمان ملی شدن به طور قابل توجهی با ثبات باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عربستان سعودی از ملی سازی به طور قابل ملاحظه ای باثبات باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is virtually no risk of nationalisation for non - systemic banks.
[ترجمه گوگل]عملاً هیچ خطر ملی شدن برای بانک های غیر سیستمی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]عملا هیچ خطر ملی سازی برای بانک های غیر سیستمیک وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is nationalisation totally off the tablepoint?
[ترجمه گوگل]آیا ملی‌سازی کاملاً خارج از جدول است؟
[ترجمه ترگمان]از \"tablepoint\" جدا شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nationalisation : When a government takes over a private sector company.
[ترجمه گوگل]ملی شدن: زمانی که یک دولت یک شرکت بخش خصوصی را تصاحب می کند
[ترجمه ترگمان]Nationalisation: زمانی که یک دولت یک شرکت بخش خصوصی را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the time of the nationalisation, shares in Northern Rock were changing hands at 90 p.
[ترجمه گوگل]در زمان ملی شدن، سهام شمال راک در 90 p
[ترجمه ترگمان]در زمان ملی سازی، سهام در راک شمالی در حال تغییر دادن دست در ۹۰ p بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• naturalization; formation of country; making national (also nationalization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nationalize
✅️ اسم ( noun ) : nation / nationality / national / nationalism / nationalist / nationalization / native / nativity / nativism / nationhood
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : national / nationalist / nationalistic / native / nationalized
✅️ قید ( adverb ) : nationally / natively / nationalistically

ملی کردن

بپرس