national

/ˈnæʃənəl//ˈnæʃnəl/

معنی: شهروند، تبعه، قومی، ملی، وابسته به قوم یاملتی
معانی دیگر: مردمگانی، هاوشی، میهنی، میهن دوستانه، همگانی، عمومی، مربوط به سرتاسر کشور، (امریکا) فدرال (در برابر: ایالتی state)، (معمولا جمع) مسابقات ملی (در برابر: محلی)، سرتاسری، (شرکت ها و غیره) اداره مرکزی، سازمان مرکزی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nationally (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to an entire nation.
مشابه: nationwide

(2) تعریف: concerning or devoted to one's own nation; patriotic; nationalistic.
مشابه: patriotic

- a growing national pride
[ترجمه گوگل] غرور ملی رو به رشد
[ترجمه ترگمان] غرور ملی رو به رشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: specific to or characteristic of one particular nation.
مشابه: domestic, internal, native, state

جمله های نمونه

1. national parks are usually larger than state parks
معمولا پارک های ملی از پارک های ایالتی بزرگترند.

2. national security
امنیت ملی

3. national anthem
سرود ملی

4. national assembly
مجلس شورای ملی،پارلمان

5. national flag
پرچم کشور،پرچم ملی

6. a national hero imaged in bronze on a village green
یک قهرمان ملی که مجسمه اش را در چمنزار دهکده برپا کرده بودند

7. iran's national anthem
سرود ملی ایران

8. our national interest
منافع ملی ما

9. our national team was beaten
تیم ملی ما شکست خورد.

10. the national economy crashed
اقتصاد ملی از هم پاشیده شد.

11. the national lottery's prizes
جوایز بخت آزمایی ملی

12. their national economy is very strong
اقتصاد ملی آنها بسیار استوار است.

13. a major national newspaper
یک روزنامه ی عمده ی ملی

14. equipped in the national dress of scotland
ملبس به جامه ی ملی اسکاتلند

15. it serves our national interest
برای منافع ملی ما خوب است.

16. one of our national treasures
یکی از ثروت های ملی ما

17. a threat to our national security
خطری برای امنیت ملی ما

18. in furtherance of our national aspirations
در پیشبرد آرمان های ملی ما

19. measures to buttress the national economy
اقدامات به منظور تقویت اقتصاد ملی

20. nowrooz is the great national celebration of iran
نوروز جشن ملی بزرگ ایران است.

21. the reopening of the national assemly
بازگشایی مجلس شورای ملی

22. the sinews of our national defence
ارکان پدافند ملی ما

23. our products have a distinctive national individuality
فرآورده های ما دارای یک ویژگی منحصر به فرد ملی است.

24. persepolice is part of our national heritage
تخت جمشید بخشی از میراث ملی ما است.

25. wages that are below the national norm
مزدهایی که از میانگین مزدهای کشور کمترند

26. we should not allow our national riches to be wasted so rapidly
نباید اجازه بدهیم که ثروت های ملی ما به این سرعت بر باد داده شوند.

27. the paintings are on loan from the national museum
این نقاشی ها از موزه ی ملی به امانت گرفته شده است.

28. Drug traffickers operate across national boundaries.
[ترجمه گوگل]قاچاقچیان مواد مخدر در سراسر مرزهای ملی فعالیت می کنند
[ترجمه ترگمان]قاچاقچیان مواد مخدر در سراسر مرزه ای ملی فعالیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The best films are those which transcend national or cultural barriers.
[ترجمه گوگل]بهترین فیلم ها آنهایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند
[ترجمه ترگمان]بهترین فیلم ها آن هایی هستند که از موانع ملی یا فرهنگی فراتر می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The National Gallery mounted an exhibition of Danish painting.
[ترجمه گوگل]گالری ملی نمایشگاهی از نقاشی دانمارکی برپا کرد
[ترجمه ترگمان]گالری ملی نمایشگاهی از نقاشی دانمارکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهروند (اسم)
citizen, national

تبعه (اسم)
vassal, national

قومی (صفت)
national, familial, ethnic

ملی (صفت)
popular, national, public

وابسته به قوم یاملتی (صفت)
national

تخصصی

[حقوق] ملی، داخلی، کشوری، تبعه

انگلیسی به انگلیسی

• citizen; subject of a country (especially referring to people living abroad who are entitled to protection from their native country)
of or pertaining to a nation, of a country; of a land
national means relating to the whole of a country, rather than to part of it.
national is also used to describe things that are typical of the people of a particular country.
a national of a country is a citizen of that country.

پیشنهاد کاربران

سراسر کشور
۱. ملی ۲. عمومی. همگانی. سرتاسری ۳. داخلی ۴. دولتی ۵. تبعه
مثال:
ironing out differences in national systems
رفع کردن اختلاف ها در سیستم های دولتی
ملی
مثال: They won the national championship.
آن ها قهرمانی ملی را به دست آوردند.
داخلی
China national economy is very strong
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nationalize
✅️ اسم ( noun ) : nation / nationality / national / nationalism / nationalist / nationalization / native / nativity / nativism / nationhood
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : national / nationalist / nationalistic / native / nationalized
✅️ قید ( adverb ) : nationally / natively / nationalistically

Noun - countable :
Citizen
Alien
Subject
مهاجر ( کسی که زادگاه خود را ترک کرده و در کشور دیگری زندگی می کند. )
به عنوان نمونه :
1 - Foreign nationals were advised to leave the country
2 - Turkish nationals who are living in the UK
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/national
مردمگانی
شهروند
واژه ی انگلیسی national با واژه الناس عربی به معنی "همه مردم"، همگان" همریشه می باشد . این واژه در زبان عبری ناسی می شـود. وقتی قران می فرماید: یا ایها الناس، خطابش به همه ی مردم است. بعد ها این واژه را
...
[مشاهده متن کامل]
به تمام مردم یک کشور اطلاق کردند. بنابراین national انگلیسی تغییر یافته ی همان الناس و به معنی ملی , همه ی مردم یک کشور می باشد.

national ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: ملی
تعریف: آنچه مربوط به ملت است
ملی
مرکزی
ملیت ملی بودن☺
Nation یا به پارسی نَهِش Nahesh ( ع: مِلَّت )
هم ریشه با Nature یا به پارسی نَهاد Nahaad ( ع: طَبیعَت )
هر دو از ریشه پروا - هندو - اروپایی *gene - که در پارسی معنی زادَن Zaadan و زیستَن Zistan دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر پسوند صفت ساز انگلیسی و پارسی - ال بگیرند میشوند ( همچون در گُودال، پوشال، گِردال، چَنگال و. . . )
نَشنال یا نَهِشال ( National, Naheshaal ) ( ع: مِلّی )
نَچرال یا نَهادال ( Natural, Nahaadaal ) ( ع: طَبیعی )
و پیشوند اینتِر - یا اَندَر - به معنی ( مینو، meaning ) در میان به نشنال بیفزاییم میشود اینتِرنَشنال، اَندَرنَهِشال ( International, Andarnaheshaal ) ( ع: بِین ُالمِلَّلی )

ملی ، عمومی ، همگانی 🥬🥬
Britain has more then ten national newspapers
بریتانیا بیش از ده روزنامه ی ملی دارد
تجربی 95 ، انسانی 92 ، ریاضی 89
ملی : ) )

مالکیت ملک
ملیت
ملیت. مردم یک ملت. یک قوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس