natal

/ˈneɪtl̩//ˈneɪtl̩/

معنی: زایشی، مولودی
معانی دیگر: بوم، مرز و بوم، زادگاه، وابسته به تولد، از تاریخ تولد (تا حال)، پس زایشی، استان ناتال (در جمهوری افریقای جنوبی)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or occurring at birth.

- The mother wept happily at the sound of her child's natal cries.
[ترجمه حمید سانی] مادرباشنیدن گریه بچه اش پس ازتولد، غرق درشادمانی شد
|
[ترجمه ریحانه موسوی] مادر با شنیدن صدای فرزندش هنگام تولد، اشک شوق ریخت.
|
[ترجمه گوگل] مادر با شنیدن صدای گریه های زایمان فرزندش از خوشحالی گریه کرد
[ترجمه ترگمان] مادر از شنیدن فریاد بچه her به خوبی اشک می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or concerning one's birth.

- Salmon return to their natal stream to spawn, from as far as 1,000 miles away.
[ترجمه حمید سانی] حال که قزل آلا هزاران مایل از زادگاهش فاصله گرفته است، گویی که ناراحتیهای روحی در او عود کرده است.
|
[ترجمه گوگل] ماهی قزل آلا از فاصله 1000 مایلی برای تخم ریزی به جریان زایمان خود باز می گردد
[ترجمه ترگمان] ماهی قزل آلا به جریان بارداری آن ها تا spawn که از ۱۰۰۰ مایل دورتر است بازمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. princes' children took names from their natal places
فرزندان شاهزادگان نام خود را از زادگاه خود می گرفتند.

2. Green turtles return to their natal island to breed.
[ترجمه حمید سانی] لاک پشتهای سبز، برای تداوم نژاد وبقای نسلشان به جزیره مادریشان بازمیگردند
|
[ترجمه گوگل]لاک پشت های سبز برای تولید مثل به جزیره مادری خود باز می گردند
[ترجمه ترگمان]لاک پشت های سبز به جزیره natal باز می گردند تا زاد و ولد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He arrived in Natal to see at first hand the effects of the recent heavy fighting.
[ترجمه حمید سانی] اوخودش رابه"ناتال"رساند تادر درجه اول، نتایج سهمگین جنگ اخیر را ببیند.
|
[ترجمه گوگل]او وارد ناتال شد تا از نزدیک اثرات جنگ سنگین اخیر را ببیند
[ترجمه ترگمان]او به ناتال وارد شد تا در ابتدا اثرات جنگ سنگین اخیر را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The solution Pre natal screening and termination.
[ترجمه گوگل]راه حل غربالگری قبل از زایمان و خاتمه
[ترجمه ترگمان]راهحل غربالگری پیش از زایمان و فسخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All male baboons eventually leave their natal group.
[ترجمه گوگل]همه بابون های نر در نهایت گروه زایمان خود را ترک می کنند
[ترجمه ترگمان]همه بابونه ای گله در نهایت گروه natal را ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Zululand was annexed to Natal in 189
[ترجمه گوگل]زولولند در سال 189 به ناتال ضمیمه شد
[ترجمه ترگمان]Zululand در سال ۱۸۹ به ناتال وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Natal government spurned the offer.
[ترجمه گوگل]دولت ناتال این پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه ترگمان]دولت ناتال این پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was surprising just how people fitted their natal sign.
[ترجمه گوگل]این تعجب آور بود که چگونه افراد با علامت زایمان خود مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]تعجب اور بود که چگونه مردم علامت زایمان خود را نصب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Females tend to remain in their natal units, which thereby increase gradually in size.
[ترجمه گوگل]ماده ها تمایل دارند در واحدهای زایمانی خود باقی بمانند که در نتیجه اندازه آنها به تدریج افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]زنان تمایل دارند در واحدهای پس از زایمان خود بمانند که در نتیجه به تدریج به اندازه خود افزایش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, emergency measures would remain in Natal province, where fighting between rival black groups continued.
[ترجمه گوگل]با این حال، اقدامات اضطراری در استان ناتال، جایی که درگیری بین گروه‌های سیاه‌پوست رقیب ادامه دارد، باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اقدامات اضطراری در استان ناتال، جایی که جنگ بین گروه های رقیب سیاه همچنان ادامه دارد، باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Prenatal and post - natal nutrition, adequate rest to build up resistance.
[ترجمه حمید سانی] لازمه تقویت، تغذیه مناسب پیش وپس از زایمان وهمچنین استراحت کافی، میباشد/
|
[ترجمه گوگل]تغذیه قبل و بعد از زایمان، استراحت کافی برای ایجاد مقاومت
[ترجمه ترگمان]تولد و تغذیه پس از زایمان، استراحت کافی برای ایجاد مقاومت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ptient: doctor what shall I do for an natal examination?
[ترجمه حمبد سانی] بیمار:دکتر واسه معاینه زایمان چگار بایدبکنم؟
|
[ترجمه گوگل]بیمار: دکتر برای معاینه زایمان چه کنم؟
[ترجمه ترگمان]دکتر، من برای an به چه کار خواهم کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jamieson Folic Acid an essential pre - natal vitanmin, and helps prevent neural tube defects!
[ترجمه گوگل]اسید فولیک جیمیسون یک ویتامین ضروری قبل از تولد است و به جلوگیری از نقص لوله عصبی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]Jamieson Folic یک vitanmin قبل از زایمان را اسیدی می کند و به جلوگیری از نقص لوله عصبی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like under neck, armpit, inguen, natal cleft, in baby boy wrapper in female infant lip of vulva and so on.
[ترجمه گوگل]مانند زیر گردن، زیر بغل، اینگوئن، شکاف زایمان، در لفاف نوزاد پسر در لب نوزاد دختر ولو و غیره
[ترجمه ترگمان]مثل زیر بغل، زیر بغل، کشاله ران، cleft، در پوست کودک نوزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Other diseases that produce severe diarrhea in natal pigs include colibacillosis and enterotoxemia.
[ترجمه حمید سانی] دیگر امراضی که موجب اسهال شدید در نوزادخوک میشوند عبارتنداز:کولیباسیلوز، انتروتوکسمی
|
[ترجمه گوگل]سایر بیماری هایی که باعث اسهال شدید در خوک های زایمان می شوند عبارتند از: کولی باسیلوز و انتروتوکسمی
[ترجمه ترگمان]سایر بیماری هایی که اسهال شدیدی را در pigs بعد از زایمان تولید می کنند شامل colibacillosis و enterotoxemia می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زایشی (صفت)
natal

مولودی (صفت)
natal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to one's birth; affecting one at birth; native

پیشنهاد کاربران

( صفت ) : 1. زایشی/ تولدی: مربوط به تولد یا زادروز 2. باسنی: مربوط به باسن
زایشی. مولودی
تولد
دوران بارداری ( مامایی )

بپرس