فرار، پیروزی و یا موفقیتی که به سختی به دست می آید؛ فرار یا رهایی از محصورات، اسارت ها و غیره؛ قِسِر در رفتن ( اگر چه از نظر برخی این عبارت در اصل معنای خوبی ندارد: گاو ماده ای یا همان قِسِر که از دست گاو نری … ) ؛ از مجازات در امان ماندن؛ از مخمصه یا خطری خاص جان سالم بدر بردن؛ در امان ماندن؛ خطر از بیخ گوش کسی رد شدن
... [مشاهده متن کامل]
قهرمانی هانت با یک چنین ماشینی کاملاً به سختی بدست آمد.
لایحه با مصیبت ( به سختی ) به تصویب رسید.
پدرم در حادثه ی رانندگی جان سالم بدر برد ( از حادثه قسر در رفت )
دیشب خطر از بیخ گوش رئیس رد شد. همسرش تقریبا متوجه ی لاس زدنش ( معاشقه اش ) با یک دختر کارمند شده بود.
ادوارد: امیدوارم، جولیا، این تجربه، هر چند سخت بوده، به شما یاد داده باشه که—
جولیا: اوه، نگران من نباشید. حالم خوب است. ( کمی می خندد ) - باید بگویم حتی کمی بیشتر از خوب است.
نِد ( بلند می شود ) : - هوم. - قِسِر در رفتی ( از اسارت خلاص شدی؛ از مخمصه در رفتی ) ، اینطور نیست؟
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری