narrow escape

جمله های نمونه

1. I felicitate myself on my narrow escape.
[ترجمه Yoya] برای اینکه از محلکه جستم به خودم آفرین میگم
|
[ترجمه گوگل]برای فرار تنگم به خودم تبریک می گویم
[ترجمه ترگمان]در راه فرار باریک خودم به خودم تبریک می گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was a very narrow escape and we are lucky to be alive.
[ترجمه Yoya] اون واقعا یک محلکه بود و ما واقعا خوشحالیم که جستیم
|
[ترجمه گوگل]این یک فرار بسیار تنگ بود و ما خوش شانس هستیم که زنده ایم
[ترجمه ترگمان]فرار خیلی باریکی بود و ما خیلی خوش شانس بودیم که زنده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a narrow escape from gunfire.
[ترجمه سمیرا] خطر تیراندازی از بیخ گوشش گذشت
|
[ترجمه گوگل]او به سختی از تیراندازی فرار کرد
[ترجمه ترگمان]او یک راه فرار باریک از تیراندازی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was shaken by his narrow escape from death.
[ترجمه گوگل]او از فرار تنگ خود از مرگ لرزید
[ترجمه ترگمان]از راه باریکی که از مرگ فرار کرده بود یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A woman had a narrow escape yesterday when her car left the road.
[ترجمه گوگل]زنی دیروز با خروج ماشینش از جاده با فاصله کمی فرار کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز وقتی ماشینش جاده را ترک کرد، یک زن فرار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a narrow escape when his car skidded on the ice.
[ترجمه گوگل]وقتی ماشینش روی یخ لغزید، راه فرار باریکی داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی اتومبیل روی یخ متوقف شد، او یک فرار باریک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hear you had a very narrow escape on the bridge.
[ترجمه گوگل]من می شنوم که شما یک راه بسیار باریک روی پل داشتید
[ترجمه ترگمان]شنیدم یه راه خیلی باریک روی پل داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two police officers had a narrow escape when separatists attacked their vehicles.
[ترجمه گوگل]دو افسر پلیس زمانی که جدایی‌طلبان به خودروهای آنها حمله کردند، با نزدیکی فرار کردند
[ترجمه ترگمان]دو افسر پلیس زمانی که جدایی طلبان به وسایل نقلیه آن ها حمله کردند، یک فرار باریک داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have no time for self-congratulation on their narrow escape.
[ترجمه گوگل]آنها زمانی برای تبریک به خاطر فرار تنگ خود ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها زمانی برای ورود خود به فرار their وقت ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The driver launches forward for a narrow escape.
[ترجمه گوگل]راننده برای فرار باریک به جلو حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]راننده برای یک فرار کوتاه به جلو پرتاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It had been a narrow escape and I was impressed.
[ترجمه گوگل]این یک فرار باریک بود و من تحت تأثیر قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]فرار باریکی بود و من تحت تاثیر قرار گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had a narrow escape.
[ترجمه گوگل]من یک فرار تنگ داشتم
[ترجمه ترگمان]من یه راه فرار باریک داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a narrow escape - a couple of minutes later the whole place went up in flames.
[ترجمه گوگل]این یک فرار باریک بود - چند دقیقه بعد تمام مکان در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان]یک فرار باریک بود - چند دقیقه بعد همه جا به شعله های آتش نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The family managed a narrow escape as fire consumed their apartment.
[ترجمه گوگل]خانواده موفق به فرار باریکی شدند زیرا آتش آپارتمان آنها را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]این خانواده توانستند فرار باریکی را با آتش زدن آپارتمان خود انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His narrow escape at Petit-Clamart finally convinced the General that it was time to take action to meet both dangers at once.
[ترجمه گوگل]فرار محدود او در پتی-کلامارت سرانجام ژنرال را متقاعد کرد که زمان آن رسیده است که برای مقابله با هر دو خطر به طور همزمان اقدام کند
[ترجمه ترگمان]فرار باریک او در پتی گرو Clamart بالاخره ژنرال را متقاعد کرد که زمان حرکت برای مقابله با هر دو خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• close call, near miss, miraculous rescue, escape with very little time to spare

پیشنهاد کاربران

دوستان بیشتر به معنای خطر از بیخ گوش گذشتن هست
به مثال زیر دقت کنید:
He had a narrow escape, since the bullet came within inches of his head
خطر از بیخ گوشش رد شد وقتی گلوله چند اینچ اونطرف تر از سرش رد شد.
خطر از بیخ گوش گذشتن
قسر در رفتن
ولی باید متذکر بشم که قسر در رفتن، فرار کردن مختص حیوانات در حین آمیزش هست؛ مودبانه نیست در مورد انسان استفاده بشه. . .
�فرار پرمخاطره،
عبور از تنگنا،
قبول شدن ( یا تصویب شدن وغیره ) با اشکال زیاد
فرار بدون اسیب، قسر دررفتن
خطر از بیخ گوشم گذشت
راه در رو
راه فرار امن و ایمن بدون هیچگونه آسیبی
جون سالم بدر بردن ، قسر در رفتن
قسر در رفتن
راه فرار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس