narration

/neˈreɪʃn̩//nəˈreɪʃn̩/

معنی: خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی
معانی دیگر: داستان گویی، حکایت، دستان، قصه، (سبک نگارش) توصیف، شرح، نقل، روایت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: narrational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of narrating.
مترادف: narrative, recounting, relation, storytelling, telling
مشابه: description, recital, recitation, report

(2) تعریف: a story, account, or the like that is narrated.
مترادف: account, narrative, recitation, story, tale
مشابه: anecdote, description, recital, record, relation, report, version, yarn

جمله های نمونه

1. He has recorded the narration for the production.
[ترجمه گوگل]او روایت را برای تولید ضبط کرده است
[ترجمه ترگمان]او روایت خود را برای تولید ثبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The novel constantly switches between first-person and third-person narration.
[ترجمه گوگل]رمان مدام بین روایت اول شخص و سوم شخص جابه جا می شود
[ترجمه ترگمان]این رمان به طور مداوم بین روایت سوم شخص و سوم شخص نقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its story-within-a-story method of narration is confusing.
[ترجمه گوگل]روش روایت داستان در داستان گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]داستان آن - یک روش داستانی روایت گیج کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dame Judi Dench did the narration for the documentary.
[ترجمه گوگل]خانم جودی دنچ گویندگی این مستند را انجام داده است
[ترجمه ترگمان]جودی Dench می گوید که این فیلم مستند را برای این فیلم مستند کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The richness of his novel comes from his narration of it.
[ترجمه گوگل]غنای رمان او ناشی از روایت او از آن است
[ترجمه ترگمان]غنای رمان او حکایت از روایت او از آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shakespeare's narration has an excess of artifice and circumlocution.
[ترجمه گوگل]روایت شکسپیر دارای افراط در تدبیر و تدبیر است
[ترجمه ترگمان]روایت شکسپیر بیش از حد تزویر و تزویر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The author combines narration, journal entries, and letters in the novel.
[ترجمه گوگل]نویسنده روایت، نوشته های مجله و نامه ها را در رمان ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده داستان، یادداشت های روزانه، و نامه ها را در رمان با هم ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Words that grow out of a personal narration are not always angry, but they almost always carry possibilities of danger.
[ترجمه گوگل]کلماتی که از یک روایت شخصی بیرون می‌آیند همیشه خشمگین نیستند، اما تقریباً همیشه احتمال خطر را به همراه دارند
[ترجمه ترگمان]کلماتی که از روایت های شخصی رشد می کنند همیشه عصبانی نیستند، اما تقریبا همیشه احتمال خطر را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His narration is intelligent and affected, and as he relates her story, his own past and present become appallingly clear.
[ترجمه گوگل]روایت او هوشمندانه و متاثر است و همانطور که او داستان او را نقل می کند، گذشته و حال خودش به طرز وحشتناکی روشن می شود
[ترجمه ترگمان]روایت او باهوش است و تحت تاثیر قرار می گیرد، و همانطور که داستان خود را حکایت می کند، گذشته خودش و حال خودش وحشتناک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The concentrated pathos of her narration, and the clarity with which she conveys its crippling effects on Blanche, is breathtaking.
[ترجمه گوگل]ترحم متمرکز روایت او و وضوحی که او با آن تأثیرات فلج کننده خود را بر بلانچ منتقل می کند، نفس گیر است
[ترجمه ترگمان]جذابیت متمرکز روایت و روشنی که او با آن اثرات فلج کننده آن را بر بل انش منتقل می کند، breathtaking است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As this application has video with narration, however, you do need to specify the sound card you will be using.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این برنامه دارای ویدیو با روایت است، با این حال، باید کارت صدایی که استفاده می کنید را مشخص کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، همانطور که این برنامه ویدئویی با روایت دارد، باید کارت صدا را مشخص کنید که از آن استفاده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your method of narration is likely to be different in a short story.
[ترجمه گوگل]احتمالاً روش روایت شما در داستان کوتاه متفاوت است
[ترجمه ترگمان]روش شما برای داستان سرایی احتمالا در یک داستان کوتاه متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The process of narration involves an interpretation of these past events in light of other events that have been experienced since.
[ترجمه گوگل]فرآیند روایت شامل تفسیر این رویدادهای گذشته در پرتو رویدادهای دیگری است که از آن زمان تاکنون تجربه شده است
[ترجمه ترگمان]فرآیند روایت، شامل تفسیر این رویداده ای گذشته در پرتو رویداده ای دیگری است که از آن زمان تجربه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The narration alternates personal observation and historical facts to cynical effect.
[ترجمه گوگل]این روایت مشاهدات شخصی و حقایق تاریخی را به تأثیر بدبینانه تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]روایت، ملاحظات شخصی و واقعیت های تاریخی را به اثر بدبینانه جبران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The inner-focusing narration with the first person is the most prevalent writing mode in Lu xun's novels, also, the recollection mode is.
[ترجمه گوگل]روایت درون محور با اول شخص، رایج ترین حالت نگارش در رمان های لو شون است، همچنین حالت یادآوری است
[ترجمه ترگمان]روایت درونی با تمرکز درونی با فرد اول رایج ترین حالت نوشتاری در رمان های لو xun، همچنین حالت حافظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبر (اسم)
account, report, news, announcement, information, word, narration, notification, advice, notice, advertisement, manifest, predicate

داستان (اسم)
account, story, narrative, tale, fiction, narration, apologue, fable, novella

سرگذشت (اسم)
event, adventure, narrative, narration, venture, destiny

توصیف (اسم)
qualification, description, narration, shading, delineation

داستانسرایی (اسم)
narration

گویندگی (اسم)
narration

تخصصی

[سینما] گفتار متن - نوار گفتار - گفتار یا شرح (در فیلمهای خبری ناطق ) - گفتار - شرح - روایت - تفسیر

انگلیسی به انگلیسی

• telling of a story; account of; recounting of events; description of an experience; process of storytelling

پیشنهاد کاربران

۱. نقل. روایت. شرح ۲. داستان. حکایت. قصه ۳. داستان سرایی. قصه نویسی
مثال:
The narration in the film is perfect.
روایت و داستان فیلم عالی است.
narration ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: روایتگری
تعریف: خلق روایت و ایجاد کنش و واکنش میان سبک و پِی رنگ فیلم برای خلق داستان در ذهن مخاطب
narration ( noun ) = روایت، گویندگی، توصیف، نقل، حکایت، روایت
معانی دیگر>>> شرح جزئیات
Definition = عمل قصه گفتن/شرح گفتاری از وقایع ارائه شده در طول یک فیلم یا برنامه تلویزیونی/روایت یک داستان یا کار یک راوی/یادداشتی در مجموعه ای از حسابها که جزئیات مربوط به پرداختی را که انجام شده یا دریافت شده است ، بیان می کند/
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - Dame Judi Dench did the narration for the documentary.
Dame Judi Dench روایت این مستند را بر عهده داشت.
2 - The authors provide thought - provoking accounts of these changes, citing scholarly and personal narrations and court cases.
نویسندگان با استناد به روایات علمی و شخصی و پرونده های قضایی ، گزارش های قابل تأملی درباره این تغییرات ارائه می دهند.

واقع گرایانه
گفتار ، روایت ، روایت گری

بپرس