narcotic

/narˈkɑːtɪk//nɑːˈkɒtɪk/

معنی: مواد مخدره، مسکن، منوم، مخدر، مربوط بهمواد مخدره
معانی دیگر: ماده ی مخدر (مثلا تریاک و مرفین و هرویین و غیره)، هر چیزی که کرخ یا سست می کند، آرام کننده، تخدیر کننده، سستگر، کرخ ساز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of causing drowsiness, loss of consciousness, or numbness.
مترادف: opiate, sedative, soporific
مشابه: anesthetic, hypnotic, lenitive

(2) تعریف: of or pertaining to a drug or drugs having such capability.
مترادف: depressant, opiate, sedative
مشابه: analgesic, anesthetic, pharmaceutical

(3) تعریف: of or pertaining to addicts of such drugs or to their treatment.
مشابه: addictive
اسم ( noun )
مشتقات: narcotically (adv.)
(1) تعریف: an addictive drug that induces stupor, drowsiness, or unconsciousness and may be used medically to relieve pain or induce sleep.
مترادف: depressant, opiate, sedative, soporific
مشابه: anesthetic, anodyne, barbiturate, dope, downer, drug, lenitive, medicine, morphine, painkiller

(2) تعریف: one who is addicted to such a drug.
مشابه: addict, anesthetic

(3) تعریف: other substances or treatments having a similar soothing or numbing effect.
مترادف: hypnotic, opiate, sedative
مشابه: drug, tranquilizer

- The rocking of the cradle acted as a narcotic on the baby.
[ترجمه گوگل] تکان دادن گهواره به عنوان یک ماده مخدر روی نوزاد عمل کرد
[ترجمه ترگمان] تکان دادن گهواره به عنوان داروی مخدر در بچه عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the narcotic drug made him woozy
داروی مخدر او را منگ کرد.

2. Opium is a powerful narcotic.
[ترجمه گوگل]تریاک یک ماده مخدر قوی است
[ترجمه ترگمان]تریاک یک داروی قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We do not have adequate knowledge of the narcotic properties of these substances.
[ترجمه گوگل]ما اطلاعات کافی در مورد خواص مخدر این مواد نداریم
[ترجمه ترگمان]ما دانش کافی از خواص مواد مخدر این مواد نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctor prescribed a narcotic medicine to soothe the patient's suffering.
[ترجمه گوگل]دکتر برای تسکین درد و رنج بیمار داروی مخدر تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]پزشک داروی مخدر تجویز کرد که درد بیمار را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Opium is classed under the head of narcotic.
[ترجمه گوگل]تریاک در زیر سر مواد مخدر طبقه بندی می شود
[ترجمه ترگمان]تریاک زیر سر مواد مخدر قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had learned that kissing was a powerful narcotic.
[ترجمه گوگل]فهمیده بودم که بوسیدن یک ماده مخدر قوی است
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفته بودم که بوسیدن یه مخدر قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is believed he was numbed by a narcotic and left to freeze as an Inca sacrifice.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که او توسط یک ماده مخدر بی حس شده بود و به عنوان قربانی اینکاها رها شده بود تا منجمد شود
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که او از یک ماده مخدر کرخت شده و به عنوان قربانی اینکا منجمد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anti-alcohol campaigners deliberately seek to confuse alcohol with narcotic drugs.
[ترجمه گوگل]مبارزان ضد الکل عمدا به دنبال اشتباه گرفتن الکل با مواد مخدر هستند
[ترجمه ترگمان]مبارزان ضد الکل عمدا به دنبال اشتباه گرفتن الکل با مواد مخدر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Morphine is a narcotic.
[ترجمه گوگل]مورفین یک ماده مخدر است
[ترجمه ترگمان]مورفین یک داروی مخدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were dizzied by the sheer narcotic rush of Hong Kong.
[ترجمه گوگل]آنها از هجوم شدید مواد مخدر هنگ کنگ سرگیجه داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها با هجوم شدید مواد مخدر به هنگ کنگ گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hydrocodone is a narcotic that is widely used to treat pain and suppress cough. There are seven F.
[ترجمه گوگل]هیدروکودون یک ماده مخدر است که به طور گسترده برای درمان درد و سرفه استفاده می شود هفت F وجود دارد
[ترجمه ترگمان]hydrocodone یک ماده مخدر است که به طور گسترده برای درمان درد و خفه کردن سرفه استفاده می شود هفت درجه فارنهایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Article 351 Whoever illegally cultivates mother plants of narcotic drugs, such as opium poppy and marijuana, shall be forced to uproot them.
[ترجمه گوگل]ماده 351 هر کس گياهان مادري را از قبيل خشخاش و ماريجوانا به طور غيرمجاز کشت کند، ناچار به ريشه کن کردن آنهاست
[ترجمه ترگمان]ماده ۳۵۱: هر کس که به طور غیرقانونی گیاهان مواد مخدر را پرورش می دهد، مانند خشخاش و ماری جوانا، مجبور است آن ها را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Taste at lacking narcotic south, the operation is obliged to regain consciousness to fall without narcotism in him undertake.
[ترجمه گوگل]طعم و مزه فقدان مواد مخدر جنوب، عملیات موظف به به دست آوردن هوشیاری به سقوط بدون مواد مخدر در او انجام می شود
[ترجمه ترگمان]با کمبود مواد مخدر در جنوب، عمل به دست آوردن آگاهی از آن است که بدون narcotism در او به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hazard Wamings for Health: Headache, dizziness, narcotic, vomit and irritation.
[ترجمه گوگل]افزایش خطر برای سلامتی: سردرد، سرگیجه، مواد مخدر، استفراغ و تحریک
[ترجمه ترگمان]نیاز به بهداشت: سردرد، سرگیجه، مواد مخدر، استفراغ و عصبانیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No medical worker is allowed to prescribe any narcotic drug for him/herself.
[ترجمه گوگل]هیچ کارمند پزشکی مجاز نیست برای خود داروی مخدر تجویز کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کارگر پزشکی مجاز نیست داروی مخدر برای خود تجویز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He must be on the narcotic drug when it happened.
[ترجمه گوگل]زمانی که این اتفاق افتاد او باید از مواد مخدر استفاده کند
[ترجمه ترگمان]وقتی اتفاق افتاد باید توی داروی مخدر باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There are two kinds of general narcotic transfution device in this machine, evaporator and instillator .
[ترجمه گوگل]دو نوع دستگاه انتقال مواد مخدر عمومی در این دستگاه وجود دارد، اواپراتور و تلقیح کننده
[ترجمه ترگمان]در این دستگاه دو نوع دستگاه تولید کننده مواد مخدر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواد مخدره (اسم)
narcotic

مسکن (صفت)
anodyne, palliative, narcotic, assuasive, calmative

منوم (صفت)
narcotic, soporific, hypnagogic, hypnotic, hypnogogic

مخدر (صفت)
narcotic, stupefacient, opiate

مربوط به مواد مخدر (صفت)
narcotic

تخصصی

[شیمی] ماده مخدر

انگلیسی به انگلیسی

• any addictive substance which dulls the senses (morphine, opium, alcohol, etc.); opium and its derivatives; medical drug for pain relief and sedation; relaxant, barbiturate; drug addict
of or associated with drug addicts; of or pertaining to addictive substances which dull the senses; pertaining to sedative or pain relieving medical drugs; of narcotism; causing narcotism
narcotics are addictive drugs such as opium or morphine which make you sleepy and unable to feel pain.

پیشنهاد کاربران

narcotic 2 ( n, adj ) =a substance that relaxes you, reduces pain, or makes you sleep, e. g. a mild narcotic. a mild narcotic effect.
narcotic
narcotic 1 ( n, adj ) ( nɑrˈkɑt̮ɪk ) =a powerful illegal drug that affects the mind in a harmful way. heroin and cocaine are narcotics
narcotic
ماده مخدر، مسکن
opioid=
[پزشکی] مخدر: فرآورده ای که باعث القای بهت و رخوت می گردد
narcotic ( پزشکی )
واژه مصوب: مخدر
تعریف: 1. دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می شود و درد را تسکین می دهد|||2. ویژگی دارویی که باعث منگی و عدم حساسیت می شود و درد را تسکین می دهد
narcotic=smack
کلمه smack رو در محاوره برای مواد زیاد استفاده میکنن.

بپرس