narcolepsy

/ˈnɑːrkəˌlepsi//ˈnɑːkəˌlepsi/

معنی: حمله خواب
معانی دیگر: میل شدید و ناگهانی به خواب، حمله ی خواب، طب حالت خواب الودگی و میل شدیدبه خواب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: narcoleptic (adj.), narcoleptic (n.)
• : تعریف: an abnormal condition in which one is seized by sudden brief uncontrollable attacks of deep sleep.

جمله های نمونه

1. Narcolepsy is not a psychiatric or physiological problem, but rather it is believed to be a genetic one.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک مشکل روانی یا فیزیولوژیکی نیست، بلکه اعتقاد بر این است که یک مشکل ژنتیکی است
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک مشکل روانی یا روانی نیست، بلکه معتقد است که آن یک مشکل ژنتیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But with proper attention and treatment, people with narcolepsy enjoy a relatively normal life.
[ترجمه گوگل]اما با توجه و درمان مناسب، افراد مبتلا به نارکولپسی از زندگی نسبتاً طبیعی برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]اما با توجه و رفتار مناسب، افراد مبتلا به حمله خواب از زندگی نسبتا عادی لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When untreated, narcolepsy can be a dangerous condition.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم درمان، نارکولپسی می تواند یک وضعیت خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم رسیدگی به درمان، حمله خواب می تواند یک وضعیت خطرناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mutations in the orexin receptors are associated with narcolepsy, a chronic sleep disorder.
[ترجمه گوگل]جهش در گیرنده های اورکسین با نارکولپسی، یک اختلال مزمن خواب مرتبط است
[ترجمه ترگمان]جهش در گیرنده های orexin با حمله خواب و اختلال خواب مزمن همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two of the most common narcolepsy symptoms (excessive daytime sleepiness and cataplexy ) seem to be connected to emotional state.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دو مورد از رایج ترین علائم نارکولپسی (خواب آلودگی بیش از حد در طول روز و کاتاپلکسی) با وضعیت عاطفی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]دو تن از شایع ترین علائم حمله خواب (خواب آلودگی روزانه بیش از حد و خواب آلودگی)به حالت عاطفی متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Narcolepsy is a chronic neurological disorder, affecting the part of the brain that regulates when to be asleep and when to be awake.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک اختلال عصبی مزمن است که بر بخشی از مغز تأثیر می گذارد که زمان خواب و زمان بیدار بودن را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک اختلال عصبی مزمن است که بخشی از مغز را تحت تاثیر قرار می دهد که زمانی که باید خواب باشد را منظم می کند و وقتی بیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methods 30 narcolepsy subjects with cataplexy who had no direct or specific treatment since 6 months were admitted to the department for fluoxetine treatment efficacy studies.
[ترجمه گوگل]روش‌ها 30 فرد مبتلا به نارکولپسی مبتلا به کاتاپلکسی که از 6 ماه قبل هیچ درمان مستقیم یا خاصی نداشتند، برای مطالعات اثربخشی درمان فلوکستین در بخش بستری شدند
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۰ مورد حمله narcolepsy با cataplexy که از ۶ ماه هیچ درمان مستقیم یا اختصاصی نداشتند، به بخش مطالعات اثربخشی درمان fluoxetine تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He believes that narcolepsy is attributable to an inability to suppress REM sleep during waking.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که نارکولپسی به ناتوانی در سرکوب خواب REM در هنگام بیداری نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که حمله خواب به ناتوانی در سرکوب خواب REM در هنگام بیداری مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The symptoms of narcolepsy—particularly sleep attacks and cataplexy—can wreak havoc on your ability to live a normal life.
[ترجمه گوگل]علائم نارکولپسی - به ویژه حملات خواب و کاتاپلکسی - می تواند توانایی شما را برای داشتن یک زندگی عادی خراب کند
[ترجمه ترگمان]علائم حمله خواب - به ویژه حملات خواب و cataplexy - می تواند باعث ویرانی توانایی شما برای زندگی عادی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Related ConditionsSleep paralysis is sometimes associated with narcolepsy.
[ترجمه گوگل]شرایط مرتبط فلج خواب گاهی با نارکولپسی همراه است
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات فلج ConditionsSleep مرتبط با حمله خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It turns out he has narcolepsy, his friend has Tourette's, and of course I'm a gimp, so a grand time was had by all.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که او نارکولپسی دارد، دوستش تورت دارد، و البته من یک گیمپ هستم، بنابراین همه اوقات خوشی را سپری کردند
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که او به narcolepsy حمله کرده، دوست او تیک عصبی دارد و البته من یک gimp، پس زمان بزرگ فرا رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Narcolepsy and restless legs syndrome can be treated with lifestyle changes and prescription medication.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی و سندرم پای بیقرار را می توان با تغییر شیوه زندگی و تجویز دارو درمان کرد
[ترجمه ترگمان]سندروم پاهای بی قرار و بی قرار را می توان با تغییرات سبک زندگی و تجویز دارو درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Narcolepsy affects around 30, 000 people in the UK and about 70 per cent of them also have cataplexy.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی حدود 30000 نفر را در بریتانیا تحت تاثیر قرار می دهد و حدود 70 درصد از آنها به کاتاپلکسی نیز مبتلا هستند
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy حدود ۳۰، ۰۰۰ نفر را در انگلستان تحت تاثیر قرار می دهد و حدود ۷۰ درصد از آن ها نیز cataplexy دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Research has indicated that narcoleptics have a set of genes that are triggered by unknown factors to cause narcolepsy.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که داروهای مخدر دارای مجموعه‌ای از ژن‌ها هستند که توسط عوامل ناشناخته تحریک می‌شوند و باعث نارکولپسی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده است که narcoleptics مجموعه ای از ژن ها را دارند که توسط عوامل ناشناخته ای منفجر می شوند تا باعث حمله خواب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Seek immediate medical help because there might be a serious underlying disorder such as apnea, narcolepsy, hypersomnia, or a disease.
[ترجمه گوگل]فوراً به دنبال کمک پزشکی باشید زیرا ممکن است یک اختلال زمینه‌ای جدی مانند آپنه، نارکولپسی، پرخوابی یا بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به دنبال کمک پزشکی فوری باشید چون ممکن است یک اختلال اساسی جدی مانند گرفتگی تنفس، حمله خواب، سکته یا یک بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمله خواب (اسم)
narcolepsy

تخصصی

[روانپزشکی] نارکولپسی. نارکولپسی سندرمی است مرکب از خواب آلودگی شدید ضمن روز و تظاهرات نابهنجار خوابREM. اختلال اخیر مشتمل است بر وجود دوره ها REM آغاز خواب، که ممکن است از نظر ذهنی توهمات هیپناکوژیک تجربه شود، و فرآیند های مهاری تجزیه ای خواب REM کاتاپلسکی و فلج خواب. ظاهر شدن خواب REM ضمن 10 دقیقه پس از شروع خواب قرینه ای برای نارکولپسی شمرده می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• disease characterized by uncontrollable sleep attacks (pathology)

پیشنهاد کاربران

A medical condition that makes you go to sleep suddenly and when you do not expect it
حمله های خواب در ساعات بیداری را حمله خواب یا خواب تازش یا نارکولپسی می گویند. حمله خواب یکی از اختلالات خواب است و عبارت است از میل ناگهانی و مقاومت ناپذیر به خواب. مبتلایان به حمله خواب، در پی هیجان های شدید دچار گرفتگی ماهیچه می شوند. بسیاری از این بیماران به فلج خواب نیز مبتلا هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/narcolepsy?q=Narcolepsy• https://en.wikipedia.org/wiki/Narcolepsy
خواب تازش، نارکولپسی: یک اختلال نادر خواب که مشخصه آن عبارتست از حملات غیرقابل کنترل به خواب رفتن در هر جا یا هر زمان . پس از یک حمله خواب 15 - 10 دقیقه ای ، فرد تنها به مدت کوتاهی احساس آسایش می کند و
...
[مشاهده متن کامل]
پس از آن دوباره احساس ناخوشایند خواب آلودگی به سراغ وی می آید. این حملات خواب ممکن است در حال رانندگی ، صحبت کردن یا کارکردن رخ دهند. این عارضه در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی بروز کرده و در سراسر زندگی ادامه می یابند.

[پزشکی] نارکولپسی: وضعیتی که با دوره های ناگهانی خواب مشخص می گردد
narcolepsy ( روان شناسی )
واژه مصوب: خواب تازش
تعریف: حمله های خواب در ساعات بیداری
یکی از اختلالات خواب است و عبارت است از میل ناگهانی و مقاومت ناپذیر به خواب

بپرس