1. Narcolepsy is not a psychiatric or physiological problem, but rather it is believed to be a genetic one.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک مشکل روانی یا فیزیولوژیکی نیست، بلکه اعتقاد بر این است که یک مشکل ژنتیکی است
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک مشکل روانی یا روانی نیست، بلکه معتقد است که آن یک مشکل ژنتیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. But with proper attention and treatment, people with narcolepsy enjoy a relatively normal life.
[ترجمه گوگل]اما با توجه و درمان مناسب، افراد مبتلا به نارکولپسی از زندگی نسبتاً طبیعی برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]اما با توجه و رفتار مناسب، افراد مبتلا به حمله خواب از زندگی نسبتا عادی لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. When untreated, narcolepsy can be a dangerous condition.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم درمان، نارکولپسی می تواند یک وضعیت خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم رسیدگی به درمان، حمله خواب می تواند یک وضعیت خطرناک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Mutations in the orexin receptors are associated with narcolepsy, a chronic sleep disorder.
[ترجمه گوگل]جهش در گیرنده های اورکسین با نارکولپسی، یک اختلال مزمن خواب مرتبط است
[ترجمه ترگمان]جهش در گیرنده های orexin با حمله خواب و اختلال خواب مزمن همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Two of the most common narcolepsy symptoms (excessive daytime sleepiness and cataplexy ) seem to be connected to emotional state.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دو مورد از رایج ترین علائم نارکولپسی (خواب آلودگی بیش از حد در طول روز و کاتاپلکسی) با وضعیت عاطفی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]دو تن از شایع ترین علائم حمله خواب (خواب آلودگی روزانه بیش از حد و خواب آلودگی)به حالت عاطفی متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Narcolepsy is a chronic neurological disorder, affecting the part of the brain that regulates when to be asleep and when to be awake.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک اختلال عصبی مزمن است که بر بخشی از مغز تأثیر می گذارد که زمان خواب و زمان بیدار بودن را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک اختلال عصبی مزمن است که بخشی از مغز را تحت تاثیر قرار می دهد که زمانی که باید خواب باشد را منظم می کند و وقتی بیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Methods 30 narcolepsy subjects with cataplexy who had no direct or specific treatment since 6 months were admitted to the department for fluoxetine treatment efficacy studies.
[ترجمه گوگل]روشها 30 فرد مبتلا به نارکولپسی مبتلا به کاتاپلکسی که از 6 ماه قبل هیچ درمان مستقیم یا خاصی نداشتند، برای مطالعات اثربخشی درمان فلوکستین در بخش بستری شدند
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۰ مورد حمله narcolepsy با cataplexy که از ۶ ماه هیچ درمان مستقیم یا اختصاصی نداشتند، به بخش مطالعات اثربخشی درمان fluoxetine تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He believes that narcolepsy is attributable to an inability to suppress REM sleep during waking.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که نارکولپسی به ناتوانی در سرکوب خواب REM در هنگام بیداری نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که حمله خواب به ناتوانی در سرکوب خواب REM در هنگام بیداری مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The symptoms of narcolepsy—particularly sleep attacks and cataplexy—can wreak havoc on your ability to live a normal life.
[ترجمه گوگل]علائم نارکولپسی - به ویژه حملات خواب و کاتاپلکسی - می تواند توانایی شما را برای داشتن یک زندگی عادی خراب کند
[ترجمه ترگمان]علائم حمله خواب - به ویژه حملات خواب و cataplexy - می تواند باعث ویرانی توانایی شما برای زندگی عادی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Related ConditionsSleep paralysis is sometimes associated with narcolepsy.
[ترجمه گوگل]شرایط مرتبط فلج خواب گاهی با نارکولپسی همراه است
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات فلج ConditionsSleep مرتبط با حمله خواب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It turns out he has narcolepsy, his friend has Tourette's, and of course I'm a gimp, so a grand time was had by all.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که او نارکولپسی دارد، دوستش تورت دارد، و البته من یک گیمپ هستم، بنابراین همه اوقات خوشی را سپری کردند
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که او به narcolepsy حمله کرده، دوست او تیک عصبی دارد و البته من یک gimp، پس زمان بزرگ فرا رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Narcolepsy and restless legs syndrome can be treated with lifestyle changes and prescription medication.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی و سندرم پای بیقرار را می توان با تغییر شیوه زندگی و تجویز دارو درمان کرد
[ترجمه ترگمان]سندروم پاهای بی قرار و بی قرار را می توان با تغییرات سبک زندگی و تجویز دارو درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Narcolepsy affects around 30, 000 people in the UK and about 70 per cent of them also have cataplexy.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی حدود 30000 نفر را در بریتانیا تحت تاثیر قرار می دهد و حدود 70 درصد از آنها به کاتاپلکسی نیز مبتلا هستند
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy حدود ۳۰، ۰۰۰ نفر را در انگلستان تحت تاثیر قرار می دهد و حدود ۷۰ درصد از آن ها نیز cataplexy دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Research has indicated that narcoleptics have a set of genes that are triggered by unknown factors to cause narcolepsy.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که داروهای مخدر دارای مجموعهای از ژنها هستند که توسط عوامل ناشناخته تحریک میشوند و باعث نارکولپسی میشوند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده است که narcoleptics مجموعه ای از ژن ها را دارند که توسط عوامل ناشناخته ای منفجر می شوند تا باعث حمله خواب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Seek immediate medical help because there might be a serious underlying disorder such as apnea, narcolepsy, hypersomnia, or a disease.
[ترجمه گوگل]فوراً به دنبال کمک پزشکی باشید زیرا ممکن است یک اختلال زمینهای جدی مانند آپنه، نارکولپسی، پرخوابی یا بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به دنبال کمک پزشکی فوری باشید چون ممکن است یک اختلال اساسی جدی مانند گرفتگی تنفس، حمله خواب، سکته یا یک بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید