nanosecond

/ˈnænoʊsekənd//ˈnænəʊsekənd/

یک بیلیونیم ثانیه، یک میلیاردیم ثانیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of time equal to one billionth of a second.

جمله های نمونه

1. A processor operating in the nanosecond cycle range.
[ترجمه گوگل]پردازنده ای که در محدوده سیکل نانوثانیه کار می کند
[ترجمه ترگمان]یک پردازنده که در محدوده چرخه nanosecond عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A high voltage nanosecond pulse generator for calibrating voltage dividers with fast time response was constructed.
[ترجمه گوگل]یک ژنراتور پالس نانوثانیه ولتاژ بالا برای کالیبره کردن تقسیم‌کننده‌های ولتاژ با پاسخ زمانی سریع ساخته شد
[ترجمه ترگمان]یک ژنراتور با ولتاژ بالا برای تنظیم dividers ولتاژ با پاسخ زمانی سریع ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a nanosecond, they completely reordered the priorities and perspectives of life.
[ترجمه گوگل]آنها در یک نانوثانیه اولویت ها و چشم اندازهای زندگی را کاملاً تغییر دادند
[ترجمه ترگمان]در یک نانوثانیه، آن ها به طور کامل اولویت ها و دیدگاه های زندگی را زیر پا می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nickel is electrochemical micromachininged using nanosecond pulse power, millisecond pulse power and direct current power.
[ترجمه گوگل]نیکل با استفاده از توان پالس نانوثانیه، توان پالس میلی‌ثانیه و توان جریان مستقیم ریزماشین‌کاری الکتروشیمیایی می‌شود
[ترجمه ترگمان]Nickel با استفاده از قدرت پالس nanosecond، millisecond pulse و قدرت جریان مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of rapid rising rate of nanosecond pulse, flashover voltage can reach a higher value after discharge channels have been built.
[ترجمه گوگل]به دلیل افزایش سریع نرخ پالس نانوثانیه، ولتاژ فلاش اوور می تواند پس از ساخته شدن کانال های تخلیه به مقدار بالاتری برسد
[ترجمه ترگمان]به دلیل افزایش سریع ضربان قلب، ولتاژ شکست flashover می تواند پس از ساخت کانال های تخلیه به مقدار بالاتری برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When utilizing the nanosecond impluse applied power, the discharge is the most homogenous and stable.
[ترجمه گوگل]هنگام استفاده از توان اعمالی امواج نانوثانیه، دشارژ همگن ترین و پایدارترین است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از the nanosecond impluse استفاده می کنیم، تخلیه، the و پایدارترین آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A nanosecond later, a buyer would acquire the new corporation in a tax-free stock-for-stock deal.
[ترجمه گوگل]یک نانوثانیه بعد، یک خریدار شرکت جدید را در یک معامله سهام در برابر سهام معاف از مالیات خریداری می کند
[ترجمه ترگمان]یک ثانیه بعد، خریدار شرکت جدید را در یک معامله سهام آزاد برای سهام به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new method of amplitude stabling for nanosecond laser pulse was proposed based on Pockels effect.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای تثبیت دامنه برای پالس لیزر نانوثانیه بر اساس اثر Pockels پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]روش جدیدی برای یافتن پالس لیزری برای پالس لیزر با استفاده از روش Pockels ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One nanosecond is 1 billionth of a second.
[ترجمه گوگل]یک نانوثانیه یک میلیاردیم ثانیه است
[ترجمه ترگمان]یک nanosecond ۱ billionth ثانیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These emails squatted at Anaheim server cluster a nanosecond.
[ترجمه گوگل]این ایمیل‌ها در سرور Anaheim در یک نانوثانیه جمع می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این ایمیل ها در هر سرور Anaheim یک پاسکال چمباتمه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One nanosecond is equal to one - thousandth of one - millionth of one second.
[ترجمه گوگل]یک نانوثانیه برابر است با یک - هزارم یک - میلیونیم ثانیه
[ترجمه ترگمان]یک ثانیه برای یک هزارم یک هزارم از یک هزارم ثانیه برابری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Above 100 MHz repetition rate and sub - nanosecond impulser is designed, combined with filter technology.
[ترجمه گوگل]سرعت تکرار بالای 100 مگاهرتز و ایمپالس زیر نانوثانیه طراحی شده است که با فناوری فیلتر ترکیب شده است
[ترجمه ترگمان]سرعت تکرار بیش از ۱۰۰ مگاهرتز و sub nanosecond، با ترکیب با تکنولوژی فیلتر طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The half lives of these radicals are measured in nanoseconds - they literally destroy the first thing they bump in to.
[ترجمه گوگل]نیمه عمر این رادیکال ها در نانوثانیه اندازه گیری می شود - آنها به معنای واقعی کلمه اولین چیزی را که به آن برخورد می کنند از بین می برند
[ترجمه ترگمان]نیمی از عمر این رادیکال ها در چند نانو متر اندازه گیری شده است - آن ها اولین چیزی که به آن ضربه می زنند را از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fuchs believes the time could be brought down to nanoseconds.
[ترجمه گوگل]فوکس معتقد است که زمان را می توان به نانوثانیه کاهش داد
[ترجمه ترگمان]Fuchs بر این باور است که زمان را می توان به نانو الکترومکانیکی وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] میلیار دم ثانیه واحدی از زمان و معادل 10 به توان منفی 9 طی یک میلیاردم ثانیه، یک موج نوری، میدان الکتریکی، یا موج رادیویی حدود یک فوت حرکت می کند . زمان دسترسی به حافظه در اکثر کامپیوتر ها حدود 60 تا 70 میلیاردم ثانیه ( نانو ثانیه ) است .
[برق و الکترونیک] نانو ثانیه یک هزارم یک میکرو ثانیه یا 10 به توان منفی 9 نور با سرعت حدود 0/3 متر ( 1 ft) در 1 ns حرکت می ند .

انگلیسی به انگلیسی

• one-billionth of one second
one billionth of a second, 10 ^-9 seconds

پیشنهاد کاربران

بپرس