nameless

/ˈneɪmləs//ˈneɪmlɪs/

معنی: بی نام
معانی دیگر: بی اسم، بی نام و نشان، ناشناخته، ناشناس، غیرقابل توصیف، بیان نکردنی، نگفتنی، غیرقابل ذکر، (قدیمی) حرام زاده، بدون نام قانونی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: namelessly (adv.), namelessness (n.)
(1) تعریف: without any name.
متضاد: named

(2) تعریف: having a concealed identity; anonymous.
متضاد: named
مشابه: anonymous

- a nameless source
[ترجمه گوگل] منبعی بی نام
[ترجمه ترگمان] یک منبع ناشناس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: impossible to express; indescribable.
متضاد: nameable, named

- nameless terror
[ترجمه گوگل] وحشت بی نام
[ترجمه ترگمان] بی نام و نشان بی نام و نشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: unknown to later ages; without specific identity.

- the nameless millions who preceded us
[ترجمه گوگل] میلیون ها بی نامی که قبل از ما بودند
[ترجمه ترگمان] میلیون ها نفر بی نام و نشان که پیش از ما آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nameless dread
وحشت بیان نکردنی

2. his nameless crimes
جنایات وصف ناپذیر او

3. one of the actor's many nameless admirers
یکی از دلباختگان متعدد و ناشناس آن هنرپیشه

4. the man who saved their lives prefers to remain nameless
مردی که جان آنها را نجات داد ترجیح می دهد که گمنام باقی بماند.

5. A certain person, who shall remain nameless, forgot to lock the front door.
[ترجمه گوگل]شخص خاصی که بی نام خواهد ماند، فراموش کرد در ورودی را قفل کند
[ترجمه ترگمان]شخص خاصی که بی نام و نشان باقی بماند، فراموش کرد در را قفل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The author of the article is nameless.
[ترجمه گوگل]نویسنده مقاله بی نام است
[ترجمه ترگمان]نویسنده مقاله بی نام و نشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He managed to calm her nameless fears.
[ترجمه گوگل]او توانست ترس های بی نام او را آرام کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد ترس های nameless را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Somebody, who will remain nameless, actually managed to drink two bottles of champagne!
[ترجمه گوگل]کسی که بی نام خواهد ماند، در واقع توانست دو بطری شامپاین بنوشد!
[ترجمه ترگمان]یک نفر که بی نام و نشان باقی خواهد ماند، دو بطری شامپاین نوشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One boy, who shall remain nameless, has been late every day this week.
[ترجمه گوگل]یک پسر، که بی نام خواهد ماند، این هفته هر روز دیر می آمد
[ترجمه ترگمان]یک پسر که بی نام و نشان باقی بماند، هر روز در این هفته دیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are prey to nameless fears.
[ترجمه گوگل]آنها طعمه ترس های بی نام هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها طعمه ترس های بی نام هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A harmless pleasure can become the gateway to nameless hells when for whatever reasons it begins to carry a significant symbolic meaning.
[ترجمه گوگل]یک لذت بی ضرر زمانی می تواند به دروازه جهنم های بی نام تبدیل شود که به هر دلیلی معنای نمادین مهمی را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک لذت بی ضرر می تواند دروازه بهشت بی نام باشد، زمانی که به هر دلیلی، معنای نمادین معنی دار را باخود حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many stations allow nameless, faceless fans to rail incessantly about things they know nothing about.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ایستگاه‌ها به طرفداران بی‌نام و بی‌چهره اجازه می‌دهند تا بی‌وقفه در مورد چیزهایی که چیزی نمی‌دانند صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ایستگاه ها به طرفداران بی نام و نشان اجازه می دهند که بی وقفه در مورد چیزهایی که چیزی از آن ها نمی دانند عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was afraid of nameless, formless things that haunted his brain like the Furies.
[ترجمه گوگل]او از چیزهای بی نام و شکلی که مانند خشمگین ها مغزش را تسخیر کرده بودند می ترسید
[ترجمه ترگمان]از موجودات بی نام و بی شکل، که مانند the، مغزش را تسخیر کرده بود می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Deeper still nameless horrors crawled into the old Dwarf mines and settled in the long-abandoned depths.
[ترجمه گوگل]وحشت‌های عمیق‌تر هنوز بی‌نام به معدن‌های قدیمی کوتوله خزیدند و در اعماق رها شده مدت‌ها ساکن شدند
[ترجمه ترگمان]ترس های ناشناخته و بی نام و نشان در معادن Dwarf قدیمی می خزید و در اعماق تاریک و متروک جا به جا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نام (صفت)
anonymous, nameless, untitled

انگلیسی به انگلیسی

• anonymous, unidentified; having no name; having no legal name; indescribable
you describe people and things as nameless when you do not know their name or when they have not been given a name.

پیشنهاد کاربران

گمنام
گورا
Who shall remain nameless
ازین عبارت وقتی که میخواهیم کسی را مستقیما نام نبریم
"بهتره اسمشو نیارم"

بپرس