naif

/nɑːˈiːf//nɑːˈiːf/

معنی: بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف
معانی دیگر: naive ساده و بی تکلف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is inexperienced or naive; innocent.
مترادف: babe, greenhorn, innocent, lamb
مشابه: baby, child, cub, novice, tenderfoot

جمله های نمونه

1. Is she a grasping airhead or a complete naif?
[ترجمه گوگل]آیا او یک سر هوای چنگال است یا یک نایف کامل؟
[ترجمه ترگمان]ان کله پوک یا ساده و ساده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pete Wilson is a naif who had no idea anybody would care what he had to say about the Republican anti-abortion plank?
[ترجمه گوگل]پیت ویلسون یک آدم ساده لوح است که نمی دانست کسی به این موضوع اهمیت می دهد که او در مورد پلانک ضد سقط جنین جمهوری خواه چه می گوید؟
[ترجمه ترگمان]پیت ویلسون \"یه آدم ساده و بی ریا هست که هیچ ایده ای نداره که\" بخواد به کسی که درباره قرارداد ضد سقط جنین گفته بود اهمیت بده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a pretty story, albeit a trifle naif.
[ترجمه گوگل]این یک داستان زیبا است، هر چند ساده لوحانه
[ترجمه ترگمان]داستان قشنگی است، اگرچه ساده و ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The introduction is stiff, embarrassing ; Naif.
[ترجمه گوگل]مقدمه سخت، شرم آور است نایف
[ترجمه ترگمان]معارفه، خشک و خجالت آور است؛ naif
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Children's world is full of joyfull, fun, naif. . .
[ترجمه گوگل]دنیای کودکان پر از شادی، سرگرمی، ساده لوح است
[ترجمه ترگمان]دنیای کودکان پر از joyfull، fun، naif است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They painted the door naif.
[ترجمه گوگل]نایف در را رنگ کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با سادگی در را روی هم انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first meridian circle of China has been installed at CSAO in April 1990. This horizontal reflecting transit circle with 240ram effective aperture is developed by CSAO, NAIF and CUO.
[ترجمه گوگل]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل 1990 نصب شد این دایره ترانزیت بازتابی افقی با دیافراگم موثر 240ram توسط CSAO، NAIF و CUO توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل ۱۹۹۰ نصب شده است این چرخه انتقال افقی با ۲۴۰ سوراخ موثر با CSAO، naif و cuo ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have to say, perhaps the most innovative response was from Dr. Naif al-Mutawa of Kuwait, who joins us here tonight.
[ترجمه گوگل]باید بگویم، شاید بدیع ترین پاسخ از سوی دکتر نایف المطوی از کویت بود که امشب در اینجا به ما ملحق شد
[ترجمه ترگمان]باید بگویم، شاید the پاسخ دکتر نایف al از کویت بود که امشب به ما ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Accused of being a revolutionary, or at best a naif, Bernstein never recovered from the damage this did to his reputation.
[ترجمه گوگل]برنشتاین که متهم به انقلابی بودن یا در بهترین حالت ساده لوح بودن بود، هرگز از آسیبی که این کار به شهرتش وارد کرد بهبود نیافت
[ترجمه ترگمان]برنشتاین که متهم به یک انقلابی یا در بهترین حالت بود، هرگز از آسیب هایی که این حادثه به حیثیت او وارد آمده بود، به دست نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All of the schools are Christian, but other schools train leaders in Judism, Islam, Budism and other naif traditions.
[ترجمه گوگل]همه مدارس مسیحی هستند، اما مدارس دیگر رهبرانی را در یهودیت، اسلام، بودیسم و ​​دیگر سنت‌های نایف تربیت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]همه این مدارس مسیحی هستند، اما مدارس دیگر رهبران in، اسلام، Budism و دیگر سنت های naif را آموزش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the ranking after the heir Crown Prince of Saudi Second Deputy Prime Minister and Interior Minister Naif Bin Abdul - Aziz poor health.
[ترجمه گوگل]با این حال، رتبه پس از وارث ولیعهد سعودی معاون دوم نخست وزیر و وزیر کشور نایف بن عبدالعزیز سلامت ضعیف است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این رده بندی پس از ولیعهد ولیعهد عربستان سعودی، نایف بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست وزیر و نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور، در صدر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی ریا (صفت)
naive, sincere, candid, heartfelt, unaffected, naif, single-hearted, true-hearted

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

بی تجربه (صفت)
naive, immature, green, unskilled, naif, raw, half-baked, unskillful, gun-shy, inexpert, verdant

ساده و بی تکلف (صفت)
naive, naif

پیشنهاد کاربران

ساده وبی تکلف، بی ریا، ساده، بی تجربه، خام
Variants of naive

بپرس