nutshell

/ˈnəˌtʃel//ˈnʌtʃel/

معنی: ملخص کلام، پوست فندق و بادام و غیره
معانی دیگر: پوست میوه ی مغزدار (مثلا پوست گردو یا بادام)، پندوک پوست، پوست آجیل، مختصرا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in a nutshell
• : تعریف: the hard outer covering of a nut.

- The nutshell of a walnut can sometimes be hard to crack.
[ترجمه A.A] پوست گردو بعضی وقتها به راحتی شکسته نمیشه
|
[ترجمه گوگل] پوست مغز گردو گاهی اوقات ممکن است به سختی بشکند
[ترجمه ترگمان] به طور خلاصه می توان از چوب گردوی سخت جلوگیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in a nutshell
به طور خلاصه،به صورت موجز و مختصر،لب مطلب

2. Give it to me in a nutshell.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه به من بده
[ترجمه ترگمان]خلاصه، آن را به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just tell me the story in a nutshell.
[ترجمه A.A] فقط بطور خلاصه ماجرا را به من بگویید
|
[ترجمه گوگل]فقط داستان را به طور خلاصه به من بگویید
[ترجمه ترگمان]خلاصه، داستان را به طور خلاصه به من بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To put it in a nutshell, we're bankrupt.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما ورشکسته شده ایم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، خلاصه، ما ورشکست شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That, in a nutshell, is what we're doing.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، این همان کاری است که ما انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، این کاری است که ما می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Well, to put it in a nutshell, we're lost.
[ترجمه A.A] خب ، اگه بخواهیم خلاصه بگیم ، ما گم شده ایم
|
[ترجمه گوگل]خوب، به طور خلاصه، ما گم شدیم
[ترجمه ترگمان]خب، خلاصه، از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a nutshell, the owners thought they knew best.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، مالکان فکر می کردند که بهتر می دانند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، صاحبان عقیده داشتند که بهترین را می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The nutshell includes the kernel.
[ترجمه گوگل]خلاصه شامل هسته است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، هسته شامل هسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Okay, that's our proposal in a nutshell. Any questions?
[ترجمه گوگل]بسیار خوب، این پیشنهاد ما به طور خلاصه است هر سوالی دارید؟
[ترجمه ترگمان] خب، این پیشنهاد ما به صورت خلاصه - ه سوالی هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This, in a nutshell, is the argument of this book.
[ترجمه گوگل]این به طور خلاصه استدلال این کتاب است
[ترجمه ترگمان]این، به طور خلاصه، استدلال این کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My hon. Friend had it in a nutshell.
[ترجمه گوگل]عزیزم دوست به طور خلاصه گفت
[ترجمه ترگمان] عزیزم دوست از طرف دوست این رو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You've put it in a nutshell.
[ترجمه گوگل]شما آن را به طور خلاصه بیان کردید
[ترجمه ترگمان]خلاصه، موضوع را به طور خلاصه مطرح کرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bob put it in a nutshell when he said the problems was essentially a lack of communication.
[ترجمه گوگل]باب وقتی گفت که مشکلات اساساً فقدان ارتباط است، آن را به طور خلاصه بیان کرد
[ترجمه ترگمان]باب این موضوع را به طور خلاصه بیان کرد که گفت مشکلات اساسا فقدان ارتباطات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a nutshell, remortgaging means switching to another mortgage with a lower rate for a fixed amount of time.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، رهن مجدد به معنای تغییر به وام مسکن دیگری با نرخ کمتر برای مدت زمان معین است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، remortgaging به معنی تعویض به یک وام مسکن دیگر با نرخ پایین برای مدت زمان ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Put in a nutshell, it puts the whole concept of justice into jeopardy.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کل مفهوم عدالت را به خطر می اندازد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، کل مفهوم عدالت را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملخص کلام (اسم)
nutshell

پوست فندق و بادام و غیره (اسم)
nutshell

انگلیسی به انگلیسی

• shell of a nut
you use in a nutshell to indicate that you are saying something in the briefest way possible.

پیشنهاد کاربران

مغز کلام
به طور خلاصه، جان کلام،
مثلا:
A mocha is a latte and hot chocolate in a nutshell
موکا به طور خلاصه همون لاته و شکلات داغه.
In the nutshell. . . خلاصه. . . مخلص کلام. . . . . Nutshell تنها یعنی پوست آجیل ها مثل فندق . . پسته . . گردو . . بادام.
Short and brief
جانِ کلام
مخلص کلام
مختصر مفید
به طور خلاصه

بپرس