numbers

/ˈnʌmbr̩z//ˈnʌmbəz/

(انجیل) سفراعداد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the fourth of the Five Books of Moses in the Old Testament, containing the census of the Hebrews after the Exodus from Egypt.

جمله های نمونه

1. back numbers of time magazine
شماره های قدیمی مجله ی تایم

2. commensurable numbers
اعداد متوافق

3. indeterminable numbers
تعداد نامعین

4. low numbers
تعداد معدود

5. mystic numbers
اعداد جادویی

6. ordered numbers
اعداد مرتب،شماره های رایانه

7. serial numbers
اعداد پیاپی

8. their numbers were even
تعداد آنها برابر بود.

9. the numbers (or numbers game)
لاتاری غیر قانونی

10. randomly selected numbers
اعدادی که به طور تصادفی انتخاب شده اند

11. superior in numbers
بیشتر از نظر تعداد

12. by the numbers
1- (ارتش) به ترتیب شماره یا تسلسل 2- خودبخود و بدون اندیشه،با بی فکری

13. a lot of numbers with minuses and pluses in front of them
اعداد زیادی با نشان منها و جمع در جلو آنها

14. even and uneven numbers
اعداد جفت و اعداد تاق

15. they cut down numbers of trees
آنها شمار زیادی از درختان را بریدند.

16. to add the numbers together
شماره ها را (با هم) جمع بستن

17. she taught children their numbers
او به بچه ها حساب یاد می داد.

18. there is safety in numbers
نفرات فراوان امنیت می آورد،تعداد زیاد موجب اطمینان خاطر است.

19. to draw the winning numbers out of the box at random
شماره های برنده را بطور تصادفی از داخل جعبه در آوردن

20. we must reduce the numbers of people in prisons
باید از کثرت افراد در زندان ها بکاهیم.

21. i learned all their phone numbers
همه ی شماره تلفن های آنها را به خاطر سپردم.

22. grade schools cannot cope with the increasing numbers of students
دبستان ها نمی توانند جوابگوی شمار فزاینده ی دانش آموزان باشند.

23. my father could memorize tens of phone numbers
پدرم می توانست ده ها شماره تلفن را به یاد بسپارد.

24. a complete list of the names and telephone numbers of the club members
فهرست کامل نام و شماره تلفن اعضای باشگاه

25. their enthusiasm compensated for the paucity of their numbers
اشتیاق آنان کمی تعداد آنها را جبران می کرد.

26. each player's salary is based on his last year's numbers
حقوق هر بازیکن به آمار (برد و باخت) سال پیش او بستگی دارد.

27. from now on, callers will have to dial seven numbers
از این پس کسانی که تلفن می زنند باید هفت شماره بگیرند.

28. Add up the numbers in each column.
[ترجمه گوگل]اعداد را در هر ستون جمع کنید
[ترجمه ترگمان]اعداد را در هر ستون اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The little girl could only remember her numbers by counting out.
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو فقط با شمارش اعدادش را به خاطر می آورد
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک فقط شماره او را با شمردن به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. After running through the numbers in every possible combination, we finally hit on a solution.
[ترجمه گوگل]پس از بررسی اعداد در هر ترکیب ممکن، در نهایت به یک راه حل رسیدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از دویدن از میان اعداد در هر ترکیب ممکن، بالاخره به یک راه حل رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fourth book of the old testament (biblical)

پیشنهاد کاربران

بسته به کانتکست، میتونه آمار هم معنی بشه
مثلا آمار دانشجویان
محاسبات
تعداد زیادی، تعداد بیشماری
اعداد_حساب_علم حساب_شماره ها
شماره * اعداد

بپرس