nonresident

/nanˈrezədənt//nɒnˈrezɪdənt/

غیرمقیم، نازیستمند، ناماندگار، ناماندگار غیر ساکن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not considered to be legally residing in a particular place.
اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is not considered a legal resident of a particular place.

- A nonresident's fishing license is usually expensive.
[ترجمه گوگل] مجوز ماهیگیری غیر مقیم معمولاً گران است
[ترجمه ترگمان] گواهی نامه ماهیگیری A معمولا گران قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A lot of houses in the area are being bought by non-residents.
[ترجمه گوگل]خانه های زیادی در این منطقه توسط افراد غیر ساکن خریداری می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خانه ها در این ناحیه توسط non خریداری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tax exemption only applies to those with non-resident status.
[ترجمه گوگل]معافیت مالیاتی فقط برای کسانی که وضعیت غیر مقیم دارند اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]معافیت مالیاتی تنها برای کسانی که دارای وضعیت غیر مقیم هستند اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hotel bar is open to non-residents.
[ترجمه گوگل]بار هتل برای افراد غیر مقیم باز است
[ترجمه ترگمان]نوار هتل به غیر از سکنه باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The paper said that 100,000 non-resident workers would have to be sent back to their home villages.
[ترجمه گوگل]این روزنامه گفته است که 100000 کارگر غیرمقیم باید به روستاهای خود بازگردانده شوند
[ترجمه ترگمان]این روزنامه گفته است که ۱۰۰،۰۰۰ کارگر غیر ساکن باید به روستاهای موطن خود بازگردانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Non-residents were refused entry into the region without authority from their own district.
[ترجمه گوگل]ورود افراد غیر ساکن به منطقه بدون مجوز از ناحیه خود ممنوع شد
[ترجمه ترگمان]ساکنان مناطق بدون مجوز ورود به منطقه از ورود به منطقه خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Student fees are higher for non-residents.
[ترجمه گوگل]هزینه های دانشجویی برای افراد غیر مقیم بیشتر است
[ترجمه ترگمان]هزینه دانشجویان برای ساکنان غیر از سکنه بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Restaurant open to non-residents.
[ترجمه گوگل]رستوران برای افراد غیر مقیم باز است
[ترجمه ترگمان]رستوران به غیر از سکنه باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bar is open to non-residents.
[ترجمه گوگل]بار برای افراد غیر مقیم باز است
[ترجمه ترگمان]این بار برای non باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Non-resident guests are welcome to use the hotel swimming pool.
[ترجمه گوگل]مهمانان غیر مقیم می توانند از استخر هتل استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]مهمانان غیر مقیم از استخر شنای هتل استقبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the summer the town has a large non-resident population of holidaymakers.
[ترجمه گوگل]در طول تابستان این شهر دارای جمعیت زیادی از مسافران غیر ساکن است
[ترجمه ترگمان]در طول تابستان، شهر جمعیت غیر ساکن شهر holidaymakers را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hotel restaurant is open to non-residents.
[ترجمه گوگل]رستوران هتل برای افراد غیر مقیم باز است
[ترجمه ترگمان]رستوران هتل بدون سکنه باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both hotels have gardens and restaurants open to non-residents.
[ترجمه گوگل]هر دو هتل دارای باغ و رستوران هستند که برای افراد غیر مقیم باز است
[ترجمه ترگمان]هر دو هتل دارای باغ های و رستوران ها هستند که به غیر از سکنه باز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You first have to acquire non-resident status.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید وضعیت غیر مقیم را بدست آورید
[ترجمه ترگمان]شما اول باید وضعیت غیر ساکن را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the same rates of interest should not necessarily be paid to non-residents and residents alike.
[ترجمه گوگل]اما نرخ های بهره یکسان نباید به افراد غیر مقیم و مقیم به طور یکسان پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]اما همین میزان بهره را نباید به ساکنان و ساکنان به طور یک سان پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] غیر مقیم

انگلیسی به انگلیسی

• one who is not a resident in a particular place (especially of one who works in one place and lives in another); one who uses the facilities of a hotel but is not a registered guest
a non-resident is someone who is not living in a particular place such as a country or not staying in a particular building such as a hotel.

پیشنهاد کاربران

𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی
Definition : A person from a foreign country
𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه
Definition : One who is not part of a community or organization.
𝗼𝘂𝘁𝗹𝗮𝗻𝗱𝗲𝗿 = بیگانه ، خارجی
...
[مشاهده متن کامل]

Definition : a person who belongs to another region, culture, or group
𝘀𝘁𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲𝗿 = غریبه
Definition : A person whom one does not know; a person who is neither a friend nor an acquaintance.
𝗮𝗹𝗶𝗲𝗻 = فضایی
Definition : coming from another world
𝗻𝗼𝗻𝗻𝗮𝘁𝗶𝘃𝗲 = غیر بومی ، غیر محلی
Definition : Someone who is not a native
𝗻𝗼𝗻𝗿𝗲𝘀𝗶𝗱𝗲𝗻𝘁 = غیر مقیم
Definition : not considered to be legally residing in a particular place.

یکی از هم چمهای انگلیسی : residing in a particular place ( ممکن است کاربران در برداشت ، اشتباه کنند. در واقع معنی نزدیک فارسی این عبارت یا جمله میشود : ساکن در مکان ویژه . و معانی دیگر عبارتند از : غیر
...
[مشاهده متن کامل]
مهاجر ، اصلی و حقیقی ، موجودیت در حال ( بیشتر در مورد ویژگی هاست ) ، ( کامپیوتر ) به طور همیشگی در حافظه ذخیره شده

غیر مقیم

بپرس