neurological

/ˌnʊrəˈlɑːdʒɪkl̩//ˌnjʊərəˈlɒdʒɪkl̩/

وابسته به پی شناسی، یا درمان کردن ناخوشی های پی

جمله های نمونه

1. Alzheimer's disease is a neurological disorder.
[ترجمه گوگل]بیماری آلزایمر یک اختلال عصبی است
[ترجمه ترگمان]بیماری آلزایمر یک اختلال نورولوژیکی و عصبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The neurological symptoms then disappear by midmorning.
[ترجمه گوگل]سپس علائم عصبی تا نیمه صبح ناپدید می شوند
[ترجمه ترگمان]علائم عصبی بعد از ظهر ناپدید میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Neurological, according to a Western diplomat.
[ترجمه گوگل]به گفته یک دیپلمات غربی، عصبی است
[ترجمه ترگمان]با توجه به یک دیپلمات غربی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Neurological examination showed reduced pinprick sensation in both feet.
[ترجمه گوگل]معاینه عصبی کاهش احساس سوزن سوزن را در هر دو پا نشان داد
[ترجمه ترگمان]معاینه عصبی اثر pinprick را در هر دو پا کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clinical topics on psychiatric and neurological disorders will also be covered.
[ترجمه گوگل]موضوعات بالینی در مورد اختلالات روانپزشکی و عصبی نیز پوشش داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]موضوعات بالینی در مورد اختلالات روانی و عصبی نیز پوشش داده خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Three neurological disorders are considered: tremor, dyskinesias and epilepsy.
[ترجمه گوگل]سه اختلال عصبی در نظر گرفته می شود: لرزش، دیسکینزی و صرع
[ترجمه ترگمان]سه اختلالات عصبی در نظر گرفته می شوند: لرزش، تشنج و صرع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Profound and complex neurological deficits may be found in patients with the combined deformity of atlantoaxial subluxation-subaxial subluxation-atlantoaxial impaction.
[ترجمه گوگل]نقایص عصبی عمیق و پیچیده ممکن است در بیماران مبتلا به تغییر شکل ترکیبی سابلوکساسیون آتلانتواکسیال- سابلوکساسیون زیرباکسیال- نهفتگی آتلانتواکسیال یافت شود
[ترجمه ترگمان]نقص های پیچیده عصبی و پیچیده ممکن است در بیماران با نقص ترکیبی of subluxation - subaxial subluxation - atlantoaxial impaction یافت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Survivors not treated with acyclovir often report significant neurological deterioration over the years after the acute onset of infection.
[ترجمه گوگل]بازماندگانی که تحت درمان با آسیکلوویر قرار نگرفته‌اند، اغلب در طول سال‌ها پس از شروع حاد عفونت، زوال عصبی قابل توجهی را گزارش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بازماندگان که با acyclovir درمان نشده اند، در طول سال ها پس از هجوم شدید عفونت، وخامت وضعیت عصبی را گزارش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think religion is a neurological disorder. Bill Maher
[ترجمه گوگل]به نظر من دین یک اختلال عصبی است بیل ماهر
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم مذهب یک اختلال نورولوژیکی و عصبی است بیل ماهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The link was adjacent to the neurological ward and special care baby unit.
[ترجمه گوگل]پیوند در مجاورت بخش اعصاب و بخش مراقبت های ویژه نوزاد بود
[ترجمه ترگمان]این پیوند در مجاورت بخش عصبی و واحد مراقبت ویژه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Neurological weaknesses do not cause work inhibition.
[ترجمه گوگل]ضعف های عصبی باعث بازداری کار نمی شود
[ترجمه ترگمان]نقاط ضعف عصبی منجر به مهار کاری نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because neurological syphilis is so rare these days, the call for lumbar puncture is limited.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سیفلیس عصبی این روزها بسیار نادر است، درخواست برای پونکسیون کمر محدود است
[ترجمه ترگمان]چون سفلیس عصبی این روزا خیلی کمیابه و تماس با puncture محدود شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here we present neurological evidence for the former view from studies of a brain-injured patient with visual neglect.
[ترجمه گوگل]در اینجا ما شواهد عصبی را برای دیدگاه قبلی از مطالعات یک بیمار آسیب دیده مغزی با غفلت بینایی ارائه می کنیم
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما شواهد عصب شناسی را برای دیدگاه قبلی از مطالعات یک بیمار آسیب دیده از مغز با سهل انگاری بصری نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The family doctor advised them to try a well-known rehabilitation unit, not realizing that it specialized in orthopaedic rather than neurological cases.
[ترجمه گوگل]پزشک خانواده به آنها توصیه کرد که یک واحد توانبخشی شناخته شده را امتحان کنند، بدون اینکه متوجه شوند که این واحد در موارد ارتوپدی و نه عصبی تخصص دارد
[ترجمه ترگمان]پزشک خانواده به آن ها توصیه کرد که یک واحد توان بخشی شناخته شده را امتحان کنند و متوجه نشده باشند که آن به جای پرونده های نورولوژیکی، در ارتوپدی تخصص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of the nervous system; of neurology (study of the nervous system)
neurological is used to describe things relating to the nervous system; a medical term.

پیشنهاد کاربران

پی برابر پارسی عصب است
پی شناسی = عصب شناسی
عصب شناختی - وابسته به علوم اعصاب و عصب شناسی
سریع. قدرت مند
neurological ( پزشکی )
واژه مصوب: عصب‏شناختی
تعریف: مربوط به عصب‏شناسی یا دستگاه عصبی
عصب شناختی
روانیزدایی
مربوط به آناتومی، عملکرد و اختلالات عصبی و سیستم اعصاب

بپرس