neglected


معنی: ظهری

جمله های نمونه

1. he neglected to inform the police about the fire
او در گزارش آتش سوزی به پلیس مسامحه کرد.

2. i neglected to wind the clock
در کوک کردن ساعت دیواری غفلت کردم.

3. she neglected her clothes and hair
او به سر و وضع خود توجه نمی کرد.

4. the teacher neglected the real needs of his students
معلم به نیازهای واقعی شاگردان خود توجه نکرد.

5. a greedy landlord neglected the welfare of his tenants
صاحبخانه آزمند رفاه مستاجران خود را نادیده گرفت.

6. When an opportunity is neglected, it never comes back to you.
[ترجمه گوگل]وقتی فرصتی نادیده گرفته می شود، هرگز به شما باز نمی گردد
[ترجمه ترگمان]وقتی یک فرصت نادیده گرفته می شود، دیگر به سراغ شما نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company was publicly rebuked for having neglected safety procedures.
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل نادیده گرفتن مراحل ایمنی مورد سرزنش عمومی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این شرکت علنا به خاطر اینکه رویه های ایمنی را نادیده گرفته بودند مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The last thing to be neglected is to observe the filial piety.
[ترجمه گوگل]آخرین چیزی که باید از آن غفلت کرد رعایت فرزندسالاری است
[ترجمه ترگمان]آخرین چیزی که باید نادیده گرفت این است که تقوا فرزندی را رعایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We accused him of having neglected his duty.
[ترجمه mahyar] ما او را متهم کردیم که وظیفه اش را فراموش کرده است
|
[ترجمه گوگل]ما او را متهم کردیم که وظیفه خود را کوتاهی کرده است
[ترجمه ترگمان]ما او را متهم کردیم که وظیفه اش را فراموش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His tools lay neglected in the garden.
[ترجمه گوگل]ابزار او در باغ غفلت شده بود
[ترجمه ترگمان]ابزار او در باغ رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The badly neglected paintings have all been carefully restored.
[ترجمه گوگل]نقاشی هایی که به شدت نادیده گرفته شده اند، همه با دقت بازسازی شده اند
[ترجمه ترگمان]تابلوهای نقاشی شده بد به دقت مرمت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Business neglected is business lost.
[ترجمه گوگل]کسب و کار نادیده گرفته شده است کسب و کار از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]کسب وکار غفلت شده کسب وکار از دست رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She smoked and drank, neglected the children, and left the clothes unmended.
[ترجمه گوگل]او سیگار می‌کشید و مشروب می‌نوشید، از بچه‌ها غافل می‌شد و لباس‌ها را اصلاح نمی‌کرد
[ترجمه ترگمان]سیگار کشید و نوشید، بچه ها را رها کرد و لباس ها را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His genius was neglected for several years.
[ترجمه گوگل]نبوغ او چندین سال مورد غفلت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نبوغ او سال ها نادیده گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a sadly neglected work.
[ترجمه گوگل]متأسفانه کاری است که مورد غفلت قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این یک اثر غم انگیز و فراموش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was cruelly neglected by his parents.
[ترجمه گوگل]او مورد بی رحمی والدینش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهری (صفت)
dorsal, spinal, neglected, tergal, thrown behind

انگلیسی به انگلیسی

• abandoned, forsaken; forgotten; uncared for; undone (of a duty)

پیشنهاد کاربران

صرف نظر شده از، صرف نظر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neglect
✅️ اسم ( noun ) : neglect / negligence
✅️ صفت ( adjective ) : neglected / neglectful / negligent / negligible
✅️ قید ( adverb ) : negligently
غفلت کردم
neglected ( adj ) = نادیده گرفته شده، فراموش شده، غافل شده، مورد غفلت، مورد بی توجهی، متروکه
neglected children = کودکان نادیده گرفته شده
examples:
1 - She was distressed at how neglected the children looked.
...
[مشاهده متن کامل]

او از اینکه چگونه این کودکان نایده گرفته شده به نظر می آمدند ناراحت بود.
2 - The badly neglected paintings have all been carefully restored.
نقاشی هایی که به شدت مورد بی توجهی قرار گرفته بودند ، همه با دقت به حالت اولیه بازگردانده شدند.
3 - The cats were neglected and starving.
گربه ها مورد بی توجهی و گرسنگی قرار گرفتند.
4 - The building looked terribly neglected.
این خانه به طرز وحشتناکی متروکه به نظر می رسید.

ناچیز شمردن، بی اثر شدن
غافل شده
غفلت بی توجهی ، بی محلی Place not left
In all cases, he was severely neglected by his colleagues
A clear example today, which was a ridiculous discussion with me and my urgent colleague
در همه موارد با همکاران ، مورد بی توجهی شدید قرار گرفت
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه بارز امروز که کنار من و همکار فوریت بحث تمسخری هم شد

قصورکرد
فروگذارده، فرومانده، موردغفلت، موردبی توجهی
being neglected : فروگذاردگی، فرومانی
فراموش کردن
بی اهمیت شمردن

نادیده گرفته شده، مورد بی توجهی قرار گرفته شده
مورد مسامحه
نادیده گرفته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس