nativism

/ˈneɪtɪˌvɪzəm//ˈneɪtɪˌvɪzəm/

سیاست ترجیح بومیان بر مهاجران، بومی گرایی، باز جان بخشی و حفظ فرهنگ بومی، مساعدت با بومیان، بومی پرستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nativistic (adj.), nativist (n.)
• : تعریف: the practice that favors and preserves the interests of natives over those of more recent settlers.

جمله های نمونه

1. "West centralism" and "Nativism" are two opposite orientation in the development of higher education under the context of globalization.
[ترجمه گوگل]«سانترالیسم غربی» و «بومی گرایی» دو جهت گیری متضاد در توسعه آموزش عالی در بستر جهانی شدن هستند
[ترجمه ترگمان]\"centralism غربی\" و \"nativism\" دو جهت مخالف در توسعه آموزش عالی تحت شرایط جهانی شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The nativism and specialization of Chinese market industry are preconditions for China to compete with developed countries in this field, while t. . .
[ترجمه گوگل]بومی گرایی و تخصصی شدن صنعت بازار چین، پیش شرط رقابت چین با کشورهای توسعه یافته در این زمینه است
[ترجمه ترگمان]تخصص و تخصص صنعت بازار چین پیش شرط شرکت های چینی در رقابت با کشورهای توسعه یافته در این زمینه است، در حالی که نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nativism is the rational selection for the third sector on the view of relationship between government and the third sector.
[ترجمه گوگل]بومی گرایی انتخاب منطقی برای بخش سوم از دیدگاه رابطه دولت و بخش سوم است
[ترجمه ترگمان]nativism انتخاب منطقی برای بخش سوم در دیدگاه رابطه بین دولت و بخش سوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore China"s eco-ethic must follow the nativism way. "
[ترجمه گوگل]بنابراین اخلاق زیست محیطی چین باید از راه بومی گرایی پیروی کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اخلاق زیست محیطی چین باید از روش nativism پیروی کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He appealed to his country's nativism.
[ترجمه گوگل]او به بومی گرایی کشورش متوسل شد
[ترجمه ترگمان]او از nativism کشورش درخواست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Nativism" or "Localization" has been one of Taiwan's most important cultural trends since 1990s.
[ترجمه گوگل]"بومی گرایی" یا "محلی سازی" یکی از مهم ترین گرایش های فرهنگی تایوان از دهه 1990 بوده است
[ترجمه ترگمان]\"nativism\" یا \"Localization\" از دهه ۱۹۹۰ یکی از مهم ترین گرایش های فرهنگی تایوان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But then the Republican-dominated House wrecked the whole thing in a fit of crude nativism.
[ترجمه گوگل]اما پس از آن مجلس تحت سلطه جمهوری خواهان همه چیز را در یک بومی گرایی خام به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]اما بعد از آن، مجلس تحت سلطه جمهوری خواهان، همه چیز را با یک of خام درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As it is, national proper pride, of long standing Islamic legal cultures and relatively backward social productivities decided nativism in operating the procedural system.
[ترجمه گوگل]همانطور که هست، غرور مناسب ملی، فرهنگ های حقوقی دیرپای اسلامی و بهره وری اجتماعی نسبتاً عقب مانده، بومی گرایی را در اجرای نظام رویه ای تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این کشور دارای غرور درست ملی است، دارای فرهنگ های حقوقی برجسته اسلامی و productivities اجتماعی نسبتا عقب افتاده است که در اجرای سیستم مرحله ای تصمیم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The reader is encouraged to follow up on the research cited and assess the plausibility of linguistic nativism for him or herself: whether language is innate or not is, after all, an empirical issue.
[ترجمه گوگل]خواننده تشویق می‌شود تا تحقیقات ذکر شده را دنبال کند و اعتبار بومی‌گرایی زبانی را برای خود ارزیابی کند: اینکه آیا زبان ذاتی است یا نه، بالاخره یک مسئله تجربی است
[ترجمه ترگمان]خواننده برای پی گیری این تحقیق و ارزیابی the زبانی برای خود یا خودش تشویق شده است: اینکه آیا زبان فطری است یا خیر، پس از همه، یک مساله تجربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In contrast, the U. S., despite occasional fits of nativism, remains remarkably successful at integrating cultures from around the globe.
[ترجمه گوگل]در مقابل، ایالات متحده، علیرغم تناوب های گاه به گاه بومی گرایی، در ادغام فرهنگ ها از سراسر جهان به طرز چشمگیری موفق است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، U اس علی رغم بحران های occasional، در ادغام فرهنگ های مختلف از سراسر جهان به طور قابل ملاحظه ای موفق باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Critics who branded the book as a work of undisguised nativism missed an essential point.
[ترجمه گوگل]منتقدانی که این کتاب را اثری از بومی‌گرایی پنهان می‌دانستند، یک نکته اساسی را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]منتقدان که این کتاب را به عنوان یک کار افشا کننده افشا کردند یک نکته اساسی را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although the Montessori's education method was spread into China in the beginning of 20th century, it is spread widely and made practical research on it's nativism after the 80's of 20lh century .
[ترجمه گوگل]اگرچه روش آموزش مونته سوری در اوایل قرن بیستم در چین گسترش یافت، اما به طور گسترده گسترش یافت و پس از دهه 80 قرن بیستم در مورد بومی گرایی آن تحقیقات عملی انجام داد
[ترجمه ترگمان]اگرچه روش آموزشی Montessori در ابتدای قرن بیستم به چین گسترش یافت، اما بعد از دهه ۸۰ میلادی، تحقیقات عملی گسترده ای در مورد آن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Higham, John. Strangers in the Land: Patterns of American Nativism, 1860-192 196
[ترجمه گوگل]هایم، جان Strangers in the Land: Patterns of American Nativism, 1860-192 196
[ترجمه ترگمان]Higham، جان غریبه ها در زمین: الگوهای of آمریکایی، ۱۸۶۰ - ۱۹۲ ۱۹۶
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Humbolt's theory of language competence greatly influenced Chomsky's proposal of nativism, and the contextual relationship between the two theories can be clearly perceived.
[ترجمه گوگل]نظریه صلاحیت زبانی هومبولت تأثیر زیادی بر پیشنهاد چامسکی مبنی بر بومی گرایی گذاشت و رابطه متنی بین این دو نظریه را می توان به وضوح درک کرد
[ترجمه ترگمان]نظریه صلاحیت زبان Humbolt به شدت بر پیشنهاد چامسکی از nativism تاثیر می گذارد، و رابطه زمینه ای بین این دو نظریه را می توان به وضوح درک نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• superior attitude of natives toward newcomers; philosophical idea that all ideas are inborn

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nationalize
✅️ اسم ( noun ) : nation / nationality / national / nationalism / nationalist / nationalization / native / nativity / nativism / nationhood
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : national / nationalist / nationalistic / native / nationalized
✅️ قید ( adverb ) : nationally / natively / nationalistically

nativism ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ذات گرایی
تعریف: نگرشی که براساس آن ذهن ساختارهای ذاتی معینی دارد و تجربه نقش محدودی در پدیدآیی معرفت ایفا می کند
فطری نگری

بپرس