nascence


معنی: مقدم، تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی
معانی دیگر: nascency : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی

مترادف ها

مقدم (اسم)
arrival, emergence, incipience, nascence

تولد (اسم)
get, birth, nascence, nascency, geniture

تازه پیدا شدگی (اسم)
nascence, nascency

نوظهوری و آغازی (اسم)
nascence, nascency

انگلیسی به انگلیسی

• beginning of existence; origin; process of being born; condition of being in a newly developed form

پیشنهاد کاربران

بپرس