name calling


ناسزاگویی، دشنام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: name-caller (n.)
• : تعریف: the use of disparaging or abusive names to attack a person or group.

جمله های نمونه

1. He stopped short when he heard his name called.
[ترجمه گوگل]وقتی اسمش را شنید کوتاه ایستاد
[ترجمه ترگمان]وقتی اسم او را شنید، حرفش را نیمه تمام گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On hearing his name called the sleeping dog sprang to life.
[ترجمه مرجان فرجی] سگ بیهوش با شنیدن نامش یکباره زنده شد.
|
[ترجمه گوگل]با شنیدن نام او سگ خفته زنده شد
[ترجمه ترگمان]وقتی نام او را شنید، سگ خفته به سوی زندگی جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He would shout her name, call repeatedly into the wind until she appeared on the balcony to wave.
[ترجمه گوگل]او نام او را فریاد می زد، مکرراً با باد صدا می کرد تا زمانی که او در بالکن ظاهر شد تا دست تکان دهد
[ترجمه ترگمان]او نام خود را فریاد می زد، مدام صدا می کرد، تا آن که روی بالکن پدیدار شد تا دست تکان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard my name called.
[ترجمه مرجان فرجی] شنیدم اسمم را صدا می زنند.
|
[ترجمه گوگل]اسمم را شنیدم
[ترجمه ترگمان] اسم خودم رو شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. TEN . In disagreements, fight fairly. No name calling.
[ترجمه گوگل]ده در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید بدون نام
[ترجمه ترگمان]فصل دهم در کش مکش، مبارزه کردن منصفانه است هیچ اسمی ندا ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Later on each group started name calling at the other and singing derogatory songs.
[ترجمه گوگل]بعداً هر گروه شروع به نام بردن از دیگری و خواندن آهنگ های تحقیرآمیز کردند
[ترجمه ترگمان]بعدها هر گروه نام خود را به صدا در آورد و آوازهای موهنی را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Name calling occurs often in politics and wartime scenarios, but very seldom in advertising.
[ترجمه گوگل]نامگذاری اغلب در سیاست و سناریوهای زمان جنگ اتفاق می افتد، اما به ندرت در تبلیغات
[ترجمه ترگمان]فراخوانی نام اغلب در سیاست های جنگ و جنگ رخ می دهد، اما به ندرت در تبلیغات رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In disagreement, flight fairly. No name calling.
[ترجمه گوگل]در مخالفت، پرواز منصفانه بدون نام
[ترجمه ترگمان]با اختلاف، پرواز کاملا هیچ اسمی ندا ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In disagreements, fight fairly . No name calling.
[ترجمه هاجر صدر] در تعارضات، منصفانه مبارزه کنید، بدون ناسزاگویی
|
[ترجمه گوگل]در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید بدون نام
[ترجمه ترگمان]در کش مکش، مبارزه کردن منصفانه است هیچ اسمی ندا ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. ConcluSion MIT is significantly better in rehabilitation treatment for severe sensory aphasia patients in improving their ability of comprehension, verbal repeating, name calling and writing.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری MIT در درمان توانبخشی بیماران آفازی حسی شدید در بهبود توانایی درک، تکرار شفاهی، صدا زدن و نوشتن به طور قابل توجهی بهتر است
[ترجمه ترگمان]MIT به طور قابل توجهی در درمان توان بخشی برای بیماران aphasia حسی شدید در بهبود توانایی درک خود، تکرار شفاهی، نام و نوشتن، بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A passionate and vigorous policy debate does not have to involve name calling and table pounding.
[ترجمه گوگل]یک بحث سیاسی پرشور و شدید نیازی به نامگذاری و کوبیدن جدول ندارد
[ترجمه ترگمان]یک مباحثه پر شور و شدید سیاست نیاز به درگیر کردن نام و صدای پای میز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

انگ زدن/برچسب زدن.
نوعی آزار زبانی است که در آن برچسب های توهین آمیز یا تحقیرآمیز بسوی یک فرد یا گروهی هدایت می شود.
لقب گذاشتن روی کسی
به خصوص لقب بد و منفی
اسم بد گذاشتن رو کسی برای توهین کردن بهش
برچسب زدن، برچسب زنی

بپرس