nadir

/ˈneɪdər//ˈneɪdɪə/

معنی: حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم
معانی دیگر: فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the lowest or most depressing point or stage.
متضاد: acme, apex, climax, height, summit, zenith
مشابه: bottom

- His disastrous fall at the world championships five years ago brought him to the nadir of his career.
[ترجمه گوگل] سقوط فاجعه بار او در مسابقات قهرمانی جهان پنج سال پیش او را به نادری در دوران حرفه ای خود رساند
[ترجمه ترگمان] سقوط فاجعه بار او در مسابقات قهرمانی جهان پنج سال پیش او را به پایین ترین حد حرفه خود رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the point on the heavenly sphere directly below a specified position on the earth's surface and at the other end of the diameter drawn from the zenith.

جمله های نمونه

1. that was when he reached the moral nadir of his life
در آن هنگام بود که به فرودینگاه اخلاقی عمر خود نزول کرد.

2. he fell from the zenith of loftiness to the nadir of wretchedness
از اوج رفعت به حضیض ذلت افتاد.

3. after he lost the election, his spirits sank to their nadir
پس از شکست در انتخابات،روحیه ی او به پایین ترین حد خود رسید.

4. At the nadir of her career, she was given a great encouragement by his marrying her.
[ترجمه گوگل]در ابتدای کارش، ازدواج او با او بسیار تشویق شد
[ترجمه ترگمان]در the شغل او، با ازدواج او دلگرمی بزرگی به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Company losses reached their nadir in 199
[ترجمه گوگل]زیان شرکت در سال 199 به پایین ترین حد خود رسید
[ترجمه ترگمان]خسارت های شرکت به پایین ترین حد خود در ۱۹۹ مورد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 1945 to 1946 was the nadir of Truman's presidency.
[ترجمه گوگل]سال های 1945 تا 1946 اوج ریاست جمهوری ترومن بود
[ترجمه ترگمان]۱۹۴۵ تا ۱۹۴۶ پایین ترین دوره ریاست جمهوری ترومن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This failure was the nadir of her career.
[ترجمه گوگل]این شکست، نادر کار او بود
[ترجمه ترگمان] این شکست، the حرفه اون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When they were at their nadir there would be a transformation.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در حد نادر خود بودند، تحولی رخ می داد
[ترجمه ترگمان]وقتی در بدترین شرایط زندگی می کردند، تبدیل به یک دگرگونی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was the nadir of his career.
[ترجمه گوگل]این نادر زندگی حرفه ای او بود
[ترجمه ترگمان] اون nadir حرفه اون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Britain is at a nadir in its history as a liberal democracy.
[ترجمه گوگل]بریتانیا در تاریخ خود به عنوان یک لیبرال دموکراسی در نادری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در تاریخ خود به عنوان یک دموکراسی لیبرال در پایین ترین حد خود قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was 42 points off at its nadir.
[ترجمه گوگل]42 امتیاز در نادر خود بود
[ترجمه ترگمان]در پایین ترین حد خود ۴۲ نقطه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Nadir faced trial in September on charges of theft and false accounting.
[ترجمه گوگل]آقای نادر در ماه سپتامبر به اتهام دزدی و حسابداری دروغین محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]آقای نادر در ماه سپتامبر به اتهام دزدی و حسابداری نادرست با دادگاه مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tsar's fortunes had reached their nadir.
[ترجمه گوگل]ثروت تزار به حد نادری خود رسیده بود
[ترجمه ترگمان]ثروت تزار به nadir رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Father's Day was the nadir.
[ترجمه گوگل]روز پدر نادر بود
[ترجمه ترگمان]روز پدر، the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حضیض (اسم)
nadir, perigee

نظیرالسمت (اسم)
nadir

سمت القدم (اسم)
nadir

تخصصی

[عمران و معماری] نظیر السمت - سمت القدم
[زمین شناسی] سمت القدم، ندیر نقطه ای روی زمین که به صورت عمودی زیر مشاهده گر، عدسی های دوربین یا سیستم حس یاب قرار دارد.
[ریاضیات] سمت القدم، حضیض

انگلیسی به انگلیسی

• point opposite the zenith and directly below the observer; lowest point, base point (astronomy)
the nadir of something is its lowest point; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس