mystification

/ˌmɪstɪfɪˈkeɪʃn̩//ˌmɪstɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی
معانی دیگر: گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی

جمله های نمونه

1. He looked at her in mystification.
[ترجمه گوگل]او با حیرت به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او را گیج و سردرگم به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And then, to the audience's mystification, the band suddenly stopped playing.
[ترجمه گوگل]و سپس، در کمال تعجب تماشاگران، گروه ناگهان از نواختن خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]و بعد، به نظر تماشاچیان، گروه ناگهان نواختن را متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was constant mystification of capital-labor relations in the running of the rural maquilas.
[ترجمه گوگل]در اداره ماکیلاهای روستایی روابط سرمایه-کار دائماً رمز و راز بود
[ترجمه ترگمان]در اداره روستایی دهستان relations، در جریان یافتن relations روستایی، همه mystification و labor دایمی به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mystification is simple; clarity is the hardest thing of all.
[ترجمه گوگل]رمز و راز ساده است وضوح سخت ترین چیز است
[ترجمه ترگمان]mystification ساده است؛ وضوح سخت ترین چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But this piece of ideological mystification is belied by the facts.
[ترجمه گوگل]اما این قطعه از رمز و راز ایدئولوژیک توسط واقعیت ها رد می شود
[ترجمه ترگمان]اما این تکه از تخیلات ideological از طریق حقایق برملا نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shaking her head with mystification, she drew the curtains to.
[ترجمه گوگل]سرش را با ابهام تکان داد و پرده ها را کشید
[ترجمه ترگمان]و در حالی که سرش را با mystification تکان می داد پرده ها را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Smith looked round in some mystification.
[ترجمه گوگل]اسمیت با کمی رمز و راز به اطراف نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]اسمیت در حالی که گیج شده بود به اطراف نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some minerals, Pough ex-plained to my mystification, are not truly black but only look so.
[ترجمه گوگل]برخی از مواد معدنی، که Pough قبلاً به حیرت من توضیح داد، واقعاً سیاه نیستند، بلکه فقط به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مواد معدنی، قلب زن سابق من در ذهن مغشوش من، واقعا سیاه نیستند، بلکه تنها به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Smith round in some mystification.
[ترجمه گوگل]اسمیت در برخی از رمز و راز گرد می کند
[ترجمه ترگمان]اسمیت در حالی که گیج شده بود، به اطراف نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her history is still perceived to be one of religious mystification and ritualised domestic violence.
[ترجمه گوگل]تاریخچه او هنوز به عنوان یکی از عرفان های مذهبی و خشونت خانگی تشریفاتی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]تاریخ او هنوز هم به عنوان یکی از mystification مذهبی و ritualised خشونت آمیز خانگی تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They would be signs of an unprofessional subjectivism and impressionism; in recent radical discourse they indicate an undesirable mystification.
[ترجمه گوگل]آنها نشانه هایی از یک ذهنیت گرایی و امپرسیونیسم غیرحرفه ای خواهند بود در گفتمان رادیکال اخیر، آنها حاکی از یک رمز و راز نامطلوب هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها آثاری از سبک غیر حرفه ای و امپرسیونیسم می ساختند؛ در سخنرانی های رادیکال اخیر، آن ها یک mystification نامطلوب را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She asking questions so brusquely and giving orders so decisively Pork's eyebrows went up in mystification.
[ترجمه گوگل]او خیلی بی‌رحمانه سؤال می‌کرد و با قاطعیت دستور می‌داد، ابروهای پورک با حیرت بالا رفت
[ترجمه ترگمان]با لحن تندی سوال کرد و دستور داد که ابروهای پو رک از نظر پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The monarchy mystifies, no doubt of that - in the full sense of the term " mystification " .
[ترجمه گوگل]بدون شک، سلطنت به معنای کامل کلمه "عرفان" را رمز و راز می کند
[ترجمه ترگمان]سلطنت استبدادی، بدون شک، به معنای کامل واژه \"mystification\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج سازی (اسم)
stupefaction, mystification

مشکل وپیچیده سازی (اسم)
mystification

انگلیسی به انگلیسی

• act of causing (someone or something) to become mysterious; obscuration; puzzlement, perplexity, act of causing a person to be unable to understand

پیشنهاد کاربران

گیج سازی، مشکل وپیچیده سازی
:The act or an instance of mystifying
. Tom uses animation for mystification
رازآلودگی
ابهام آفرینی؛ مبهم سازی
سردرگمی
mix up

بپرس