mystic

/ˈmɪstɪk//ˈmɪstɪk/

معنی: سالک، عارف، اهل سر، اهل تصوف، متصوف، متصوف، رمزی، مرموز، عرفانی
معانی دیگر: وابسته به مراسم مذهبی راز گونه و ویژه ی خواص، دارای ویژگی ناآشکار و اسرارآمیز، دارای معانی ناآشکار و مرموز، غیبی، مستور، عارفانه، شگفت انگیز، بهت آور، ارعاب انگیز، اعجاب انگیز، دارای نیروی سحرآمیز، جادویی، راز و رمزانه، صوفی، درویش، رجوع شود به: mystical

جمله های نمونه

1. mystic numbers
اعداد جادویی

2. mystic powers
نیروهای نهفته و مرموز

3. a mystic state
حالت عرفانی

4. the mystic beauty of that starry sky
زیبایی اعجاب انگیز آن آسمان پرستاره

5. the mystic rites of dionysus
مراسم رازگونه ی دیونیسوس

6. the mystic words of a man called shams tabrizi
کلمات عارفانه مردی بنام شمس تبریزی

7. his father was a famed mystic
پدرش صوفی معروفی بود.

8. The old lady is a mystic.
[ترجمه گوگل]پیرزن عارف است
[ترجمه ترگمان] اون خانم پیر یه عرفانی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His mystic behavior is hard to understand.
[ترجمه مجید حاجتمند] درک رفتار مرموز او دشوار است
|
[ترجمه گوگل]درک رفتار عرفانی او سخت است
[ترجمه ترگمان]درک رفتار عرفانی او دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The experience of mystic trance is in a sense analogous to sleep or drunkenness.
[ترجمه گوگل]تجربه خلسه عرفانی به نوعی شبیه خواب یا مستی است
[ترجمه ترگمان]تجربه ترنس عرفانی به معنای خواب یا مستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mystic is seeking to transcend his ego and acquire a disciplined compassion - a crucial virtue in all religions.
[ترجمه گوگل]عارف در پی فراتر رفتن از نفس خود و کسب شفقت منظم است - فضیلتی حیاتی در همه ادیان
[ترجمه ترگمان]این عرفان به دنبال برتری بر نفس خود و بدست آوردن یک دلسوزی منظم است - یک فضیلت حیاتی در همه ادیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No longer is it tainted as mystic, for here, with no one passing judgment, no experience is tainted.
[ترجمه گوگل]دیگر به عنوان عارف آلوده نیست، زیرا در اینجا، بدون قضاوت کسی، هیچ تجربه ای آلوده نیست
[ترجمه ترگمان]دیگه هیچ تجربه ای نداره، چون اینجا هیچ تجربه ای نداره، هیچ تجربه ای نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a mystic power not of the world of material facts, a divine gift in compensation for our ephemeral life.
[ترجمه گوگل]این یک قدرت عرفانی است نه از دنیای حقایق مادی، یک هدیه الهی در جبران زندگی زودگذر ما
[ترجمه ترگمان]این یک قدرت عرفانی نیست، نه دنیای واقعیت های مادی، یک موهبت الهی برای جبران زندگی ephemeral
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He argued that important historical sites were aligned along straight lines of mystic energy.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که مکان‌های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که مکان های تاریخی مهم در امتداد خطوط مستقیم انرژی عرفانی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At the turn of the century, he had been excited by his conception of the Mystic Hussars routine.
[ترجمه گوگل]در آغاز قرن، او از تصورش از روال عرفانی هوسران هیجان‌زده شده بود
[ترجمه ترگمان]در پایان قرن، از تصور او درباره هنگ هوسار به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

عارف (اسم)
mystic, gnostic, wise person

اهل سر (اسم)
mystic

اهل تصوف (اسم)
mystic

متصوف (اسم)
mystic

متصوف (صفت)
mystic

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

عرفانی (صفت)
mystic, gnostic, theosophical

انگلیسی به انگلیسی

• student of mysticism, one who believes in the gaining of spiritual insight through revelation, person who meditates in order to transcend ordinary human reality
mysterious, having an unknown meaning; pertaining to religious mysteries, occult; inspiring a sense of mystery, supernatural, magical; of mystics
a mystic is a person who practises or believes in religious mysticism.
mystic means the same as mystical.

پیشنهاد کاربران

۱. سری ۲. غیبی ۳. مرموز. اسرارآمیز ۴. رازورزانه. عرفانی. عارفانه ۵. عارف. صوفی
مثال:
the mystic words of a man called Shams Tabrizi.
سخنان عرفانی مردی به نام شمس تبریزی
His father was a famed mystic.
پدرش یک عارف معروف بود.
در ادبیات فارسی به این زمره افراد صوفی یا عارف گفته می شود.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید.
someone who attempts to be united with God through prayer
عارف، سالک
Fran�ois Leclerc du Tremblay, also known as P�re Joseph, was a French diplomat and mystic
He says that a mystic inspired him to run for office
Baba Vanga was a world - famous mystic who grew up in Bulgaria
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mystic?q=mystic
Mysticism : عرفان
Mystical : عرفانی
Mystic : عارف
Mystics : عرفا - عارفان - عارف ها
⬛ MYSTIC ⬛
noun
[count] : a person who tries to gain religious or spiritual knowledge through prayer and deep thought : someone who practices mysticism
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ MYSTICAL ⬛
adjective
1 [more mystical; most mystical] : having a spiritual meaning that is difficult to see or understand
◀️He has a mystical [mystic] union/relationship with God
◀️She says that the symbol has mystical powers
◀️the deep, almost mystical quality of her poetry
2 : of or relating to mystics or mysticism : resulting from prayer or deep thought
◀️a mystical experience
◀️a mystical journey in search of God
◀️mystical knowledge of the spirit world
⬛ MYSTICISM ⬛
Practice of religious experiences during alternate states of consciousness
Mysticism is popularly known as becoming one with God or the Absolute, but may refer to any kind of ecstasy or altered state of consciousness which is given a religious or spiritual meaning. It may also refer to the attainment of insight in ultimate or hidden truths, and to human transformation supported by various practices and experiences.
جستجوی حقیقت
عرفان در لغت به معنای شناختن است و در اصطلاح به ادراک خاصی گفته می شود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس ( نه از راه تجربهٔ حسی و نه از راه تحلیل عقلی ) به دست می آید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل می شود که شبیه به �رؤیا� است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت می کند. در تعریفی دیگر، به مفهوم شناختی �رازگونه و نهانی� خمیر مایه ی افکار بلند و آداب تأثیرگذاری است برای یافتن و پیوستن به حقیقت، از طریق �شهود�، �تجربه درونی� و �حال� که نشانه های آن، در مکاتب مختلف جهان، اعم از عقاید بِرَهمَن ها، بودائی ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان ( میترائیسم ) ، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید، فرامین زرتشت، در فرقه کابالا از آیین یهود و اعتقادات سرخپوستان آمریکا به چشم می خورد. مصداق حقیقت در عرفان الهی، وجود خداست. عرفان، شناختی حقیقت گرایانه و تلاشی عمل گرایانه فراتر از واقع گرایی حسی_عقلی و آرمانگرایی تصوری است؛ از این رو این مرام با رازگونگی و غیب باوریِ آمیخته از �عشق� و �ذوق� و �اشراق�، همراه است.

مرموز
حکیم ربانی
عارف صاحبدل

بپرس