mystery story

جمله های نمونه

1. A good mystery story is a battle of wits between author and reader.
[ترجمه گوگل]یک داستان معمایی خوب نبرد عقل بین نویسنده و خواننده است
[ترجمه ترگمان]یک داستان مرموز خوب، نبرد عقل میان نویسنده و خواننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It has all the ingredients of a good mystery story.
[ترجمه گوگل]تمام اجزای یک داستان معمایی خوب را دارد
[ترجمه ترگمان] اون همه مواد اولیه یه داستان مرموز رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He started reading pulp fiction in the year he lost his job and began producing mystery stories based on its formulas.
[ترجمه گوگل]او از همان سالی که شغلش را از دست داد شروع به خواندن داستان های خمیری کرد و شروع به تولید داستان های معمایی بر اساس فرمول های آن کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به خواندن داستان های طنز در سال کرد که شغلش را از دست داد و شروع به تولید داستان های مرموز براساس فرمول های آن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "There is a mystery story about North Korea so no one knows what to expect," Wang said.
[ترجمه گوگل]وانگ گفت: «داستانی اسرارآمیز در مورد کره شمالی وجود دارد، بنابراین هیچ کس نمی‌داند چه انتظاری دارد
[ترجمه ترگمان]وانگ گفت: \" یک داستان مرموز در مورد کره شمالی وجود دارد که هیچ کس نمی داند باید انتظار چه چیزی را داشته باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yes, every tree as if is a mystery story the phantom, every flower mushroom seems to hide an ancient riddle.
[ترجمه گوگل]آری، هر درختی که انگار یک داستان اسرارآمیز است، شبح، هر قارچ گلی انگار معمایی باستانی را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]بله، هر درختی، مثل این که یک داستان اسرارآمیز است، هر یک از انواع قارچ، یک معمای قدیمی را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No eternal mystery story, not at one's leisure the gossipy tidbits, only the lonely, a sharp pain in my left atrium, right ventricle.
[ترجمه گوگل]نه داستان اسرارآمیز ابدی، نه در اوقات فراغت چیزهای شایعه آمیز، فقط در تنهایی، یک درد شدید در دهلیز چپ، بطن راست
[ترجمه ترگمان]یک داستان مرموز ابدی، نه در اوقات فراغت، نه در فراغت، فقط تنها تنها، تنها تنها، یک درد شدید، یک درد شدید در دهلیز سمت راست و بطن راست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He occupied himself writing a mystery story.
[ترجمه گوگل]او خود را مشغول نوشتن یک داستان مرموز کرد
[ترجمه ترگمان]او مشغول نوشتن یک داستان مرموز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I looked at the books in the library and made a selection of a mystery story.
[ترجمه گوگل]به کتاب‌های موجود در کتابخانه نگاه کردم و مجموعه‌ای از داستان اسرارآمیز را انتخاب کردم
[ترجمه ترگمان]به کتاب های کتابخانه نگاه کردم و یک داستان مرموز را انتخاب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When I became teenager at middle school, I was interested in mystery story .
[ترجمه گوگل]وقتی در مدرسه راهنمایی نوجوان شدم، به داستان معمایی علاقه مند شدم
[ترجمه ترگمان]زمانی که در مدرسه راهنمایی شدم، به داستان مرموز علاقه مند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• story whose plot contains a mystery, detective story, adventure story

پیشنهاد کاربران

بپرس