1.
خودم
2. i burned myself
خودم را سوزاندم.
3. i commend myself to you, o, god
خود را به تو می سپارم ای خدا!
4. i count myself very fortunate
من خود را خیلی خوشبخت می دانم.
5. i cut myself
خودم را بریدم.
6. i found myself in an awkward position
خود را در موقعیت ناراحت کننده ای یافتم.
7. i heid myself to the post office
به پستخانه شتافتم.
8. i inured myself to those cold iowa winters
خودم را به آن زمستان های سخت آیوا خو دادم.
9. i know myself how to answer
خودم می دانم چطور جواب بدهم.
10. i stuck myself in the hand with the needle
سوزن به دستم فرو رفت.
11. i weighed myself
خودم را وزن کردم.
12. i went myself
خودم رفتم.
13. i can't picture myself as a teacher
نمی توانم تصور معلم بودن را بکنم.
14. i wrote it myself
من خودم آن را نوشتم.
15. my husband and myself are both doctors
شوهرم و خود من هر دو پزشک هستیم.
16. i had better introduce myself
بهتر است خود را معرفی کنم.
17. i will never descend myself to your level!
هرگز خودم را به سطح تو پایین نخواهم آورد!
18. last night, i indulged myself in eating and drinking
دیشب در خوردن و نوشیدن زیاده روی کردم.
19. i am going to indulge myself with a big meal tonight
امشب با خوردن شام حسابی شکمی از عزا درخواهم آورد.
20. i need time to orient myself with this new environment
برای اینکه خودم رابا این محیط تازه تطبیق بدهم،احتیاج به زمان دارم.
21. i was happy to extricate myself from that troublesome love affair
از این که خود را از آن رابطه ی عشقی پر دردسر خلاص کردم خوشحال بودم.
22. i am sorry i am not myself today--my head hurts and i feel weak
عذر می خواهم امروز خودم نیستم - سرم درد می کند و احساس ضعف دارم.
23. i have been swimming to get myself into shape
برای ورزیده کردن خود مدتی است که به شنا پرداخته ام.
24. i like to furnish my own room myself
دوست دارم اتاقم را خودم مبله کنم.
25. it is with pride that i call myself a teacher
من با افتخار خود را معلم می نامم.
26. i was so angry that i couldn't contain myself
آنقدر عصبانی شده بودم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم.
27. as a matter of fact, i sent his invitation myself
واقعیت این است که خودم دعوتش را فرستادم.
28. i have many problems and i wish to disburden myself to a friend
ناراحتی های زیادی دارم و دلم می خواهد عقده دلم را نزد یک دوست خالی کنم.
29. midway in the journey of this life, i found myself in a dark forest
(دانته) در نیمه ی راه سفر این زندگانی خود را در جنگل تاریکی یافتم.
30. the suitcases are heavy but i can manage by myself
چمدان ها سنگین هستند ولی به تنهایی از عهده ی آنها برمی آیم.
31. i was close to shouting in protest, but i restrained myself
نزدیک بود که از روی اعتراض فریاد بزنم ولی خویشتنداری کردم.
32. i must be getting a cold because i don't feel like myself
مثل این که دارم سرما خوردگی پیدا می کنم چون دارم یک جوری می شم.