myself

/ˌmaɪˈself//maɪˈself/

معنی: خودم، من خودم، شخص خودم
معانی دیگر: (ضمیر برای تاکید) خودم، (ضمیر بازتابشی - اول شخص مفرد) خودم را، به خودم، (شبیه اسم یا صفت ملکی - ضمیری) خود خودم، به تمام معنی خودم، (قوی تر از: i) خود من

جمله های نمونه

1.
خودم

2. i burned myself
خودم را سوزاندم.

3. i commend myself to you, o, god
خود را به تو می سپارم ای خدا!

4. i count myself very fortunate
من خود را خیلی خوشبخت می دانم.

5. i cut myself
خودم را بریدم.

6. i found myself in an awkward position
خود را در موقعیت ناراحت کننده ای یافتم.

7. i heid myself to the post office
به پستخانه شتافتم.

8. i inured myself to those cold iowa winters
خودم را به آن زمستان های سخت آیوا خو دادم.

9. i know myself how to answer
خودم می دانم چطور جواب بدهم.

10. i stuck myself in the hand with the needle
سوزن به دستم فرو رفت.

11. i weighed myself
خودم را وزن کردم.

12. i went myself
خودم رفتم.

13. i can't picture myself as a teacher
نمی توانم تصور معلم بودن را بکنم.

14. i wrote it myself
من خودم آن را نوشتم.

15. my husband and myself are both doctors
شوهرم و خود من هر دو پزشک هستیم.

16. i had better introduce myself
بهتر است خود را معرفی کنم.

17. i will never descend myself to your level!
هرگز خودم را به سطح تو پایین نخواهم آورد!

18. last night, i indulged myself in eating and drinking
دیشب در خوردن و نوشیدن زیاده روی کردم.

19. i am going to indulge myself with a big meal tonight
امشب با خوردن شام حسابی شکمی از عزا درخواهم آورد.

20. i need time to orient myself with this new environment
برای اینکه خودم رابا این محیط تازه تطبیق بدهم،احتیاج به زمان دارم.

21. i was happy to extricate myself from that troublesome love affair
از این که خود را از آن رابطه ی عشقی پر دردسر خلاص کردم خوشحال بودم.

22. i am sorry i am not myself today--my head hurts and i feel weak
عذر می خواهم امروز خودم نیستم - سرم درد می کند و احساس ضعف دارم.

23. i have been swimming to get myself into shape
برای ورزیده کردن خود مدتی است که به شنا پرداخته ام.

24. i like to furnish my own room myself
دوست دارم اتاقم را خودم مبله کنم.

25. it is with pride that i call myself a teacher
من با افتخار خود را معلم می نامم.

26. i was so angry that i couldn't contain myself
آنقدر عصبانی شده بودم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم.

27. as a matter of fact, i sent his invitation myself
واقعیت این است که خودم دعوتش را فرستادم.

28. i have many problems and i wish to disburden myself to a friend
ناراحتی های زیادی دارم و دلم می خواهد عقده دلم را نزد یک دوست خالی کنم.

29. midway in the journey of this life, i found myself in a dark forest
(دانته) در نیمه ی راه سفر این زندگانی خود را در جنگل تاریکی یافتم.

30. the suitcases are heavy but i can manage by myself
چمدان ها سنگین هستند ولی به تنهایی از عهده ی آنها برمی آیم.

31. i was close to shouting in protest, but i restrained myself
نزدیک بود که از روی اعتراض فریاد بزنم ولی خویشتنداری کردم.

32. i must be getting a cold because i don't feel like myself
مثل این که دارم سرما خوردگی پیدا می کنم چون دارم یک جوری می شم.

مترادف ها

خودم (ضمير)
mine, me, myself, i

من خودم (ضمير)
myself

شخص خودم (ضمير)
myself

انگلیسی به انگلیسی

• i; me; to me; by me
a speaker or writer uses myself as the object of a verb or preposition in a clause where `i' is the subject or `me' is a previous object.
myself is also used to emphasize the subject or object of a clause.
a speaker or writer also uses myself in expressions such as `i did it myself' in order to say that they did something without any help or interference from anyone else.

پیشنهاد کاربران

Own
ضمایر انعکاسی
ضمایر انعکاسی برای تاکید به کار برده میشه
مثال
دارند به زور تو رو میکشند و تو میگی
l will go myself
من خودم میرم
ولی onw بیشتر برای از خودت هست مثل اینکه
کسی کتاب تو رومیخونه و بهش میگی
You read your own book
کتاب خودت رو بخون
خودم، به شخصه، شخصاً. . .
I really enjoyed myself
من واقعاً به شخصه ( خودم هم ) لذت بردم.
خودم
مثال: I did it myself.
من خودم انجام دادم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
یلدوبنلوع
خودم ودیگران پیروز هستند
meself
مال خودم
ساخت خودم
خودم خودمن
خودم ( ضمایر تاکیدی )
خودم
ساخت خود مال من. خود من

ساخت خود مال من. خود من
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس