my heart sank

انگلیسی به انگلیسی

• felt great disappointment, felt apprehensive

پیشنهاد کاربران

دلم گرفت
قلبم به درد آمد
آه از نهادم بلند شد
ته دلم خالی شد، دلم هری ریخت
( یکباره ) دل زده و مایوس شدن ، هاج و واج شدن، یکه خوردن، جا خوردن
دلشوره گرفتن، یهو احساس نگرانی کردن
قلب من خورد شد
دلم هری ریخت.
در اثر یک هیجان منفی
ناامید شدن، مغموم شدن، امید را از دست دادن
تو ذوقم خورد
نگران شدن، ناراحت شدن
آه از نهالم در رفت
درباره یک چیز ناراحت و نگران شدن
نگران شدم ، دلم ریخت
حالم گرفته شد. ناراحت شدم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس