1. Those drugs made me feel muzzy.
[ترجمه نفیسه] این داروها باعث شدن احساس گیجی کنم|
[ترجمه گوگل]آن داروها به من احساس گیجی می کرد[ترجمه ترگمان] اون داروها منو مجبور کردن \"muzzy\" رو حس کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Feeling muzzy from the blow on his head, he got up very slowly.
[ترجمه گوگل]از ضربه ای که به سرش وارد شد احساس گیجی می کرد، خیلی آهسته از جایش بلند شد
[ترجمه ترگمان]از ضربه ای که به سرش ضربه زده بود، آهسته از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از ضربه ای که به سرش ضربه زده بود، آهسته از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Juliet's head felt muzzy, and she hoped she hadn't a cold coming on.
[ترجمه گوگل]سر ژولیت گیج شده بود و امیدوار بود سرما نخورده باشد
[ترجمه ترگمان]سر ژولیت گیج شده بود و امیدوار بود که او سرما نخورده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سر ژولیت گیج شده بود و امیدوار بود که او سرما نخورده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The picture is muzzy.
5. She also felt the tiniest bit muzzy and hoped that she hadn't a cold coming on.
[ترجمه گوگل]او همچنین احساس میکرد کوچکترین حالت گیجی را داشت و امیدوار بود که سرماخوردگی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]او همچنین احساس کرد که او سرما خورده است و امیدوار بود که او سرما نخورده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همچنین احساس کرد که او سرما خورده است و امیدوار بود که او سرما نخورده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The television picture's muzzy.
[ترجمه گوگل]تصویر تلویزیون مبهم است
[ترجمه ترگمان]تصویر تلویزیون muzzy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصویر تلویزیون muzzy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Once Muzzy Izzet had rounded off a neatly worked equaliser the Second Division side might have been expected to keel over.
[ترجمه گوگل]زمانی که Muzzy Izzet یک تساویکننده بهخوبی کار کرده بود، ممکن بود انتظار میرفت که تیم دسته دوم به این نتیجه برسند
[ترجمه ترگمان]یک بار muzzy که با نظم و ترتیب کار کرده بود، در بخش دوم واحد دوم قرار داشت که بر روی کشتی کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک بار muzzy که با نظم و ترتیب کار کرده بود، در بخش دوم واحد دوم قرار داشت که بر روی کشتی کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some time during the muzzy fug of these dissipations, a decision had been reached.
[ترجمه گوگل]مدتی در خلال این پراکندگی ها، تصمیمی گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از عیاشی های ناشی از عیاشی های خود، تصمیمی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از عیاشی های ناشی از عیاشی های خود، تصمیمی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Publicly there were muzzy plans for when the city populations took to the skies enmasse.
[ترجمه گوگل]برای زمانی که جمعیت شهر به صورت انبوه به آسمان میرفتند، به طور عمومی برنامههای مبهم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که جمعیت های شهری به آسمان enmasse رسیدند، برنامه های muzzy وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زمانی که جمعیت های شهری به آسمان enmasse رسیدند، برنامه های muzzy وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He sat up, his head muzzy with the dream, his cheeks salty, tear - stained.
[ترجمه گوگل]نشست، سرش از رویا گیج، گونه هایش شور، اشک آلود
[ترجمه ترگمان]او نشست، سرش گیج از رویا بود، گونه هایش پر شور و اشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نشست، سرش گیج از رویا بود، گونه هایش پر شور و اشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All of a sudden he felt less muzzy and his heart missed a beat.
[ترجمه گوگل]یکدفعه کمتر احساس گیجی کرد و قلبش از دست رفت
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس کرد که قلبش به تپش افتاده و قلبش به تپش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس کرد که قلبش به تپش افتاده و قلبش به تپش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You speak with muzzy consecution. Though they are penetrating judgment, they can't be understood.
[ترجمه گوگل]شما با متوالی مبهم صحبت می کنید اگرچه آنها در قضاوت نافذ هستند، اما نمی توان آنها را درک کرد
[ترجمه ترگمان] تو با \"muzzy consecution\" حرف می زنی با وجود اینکه آن ها دارند داوری می کنند، نمی توانند درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو با \"muzzy consecution\" حرف می زنی با وجود اینکه آن ها دارند داوری می کنند، نمی توانند درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. After a couple of whiskies my head felt all muzzy.
[ترجمه گوگل]بعد از چند ویسکی، سرم گیج میرود
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار دیگر سر و کله من تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار دیگر سر و کله من تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Until a week ago, the group's objectives were slightly muzzy.
[ترجمه گوگل]تا یک هفته پیش، اهداف گروه کمی مبهم بود
[ترجمه ترگمان]تا یک هفته پیش، اهداف گروه کمی muzzy بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تا یک هفته پیش، اهداف گروه کمی muzzy بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید