mutually

/ˈmjuːt͡ʃuːəli//ˈmjuːt͡ʃʊəli/

از دو سر، دوسره، متقابلا

جمله های نمونه

1. my situation between the two mutually hostile brothers was very awkward
وضعیت من در میان آن دو برادری که به هم خصومت می ورزیدند بسیار حساس و مشکل بود.

2. Health and cheerfulness mutually beget each other.
[ترجمه ش ی نیا] سلامت و شادابی یکدیگر را کامل میکنند
|
[ترجمه marjan] سلامت و شادابی متقابلا همدیگر را به وجود می آورند
|
[ترجمه گوگل]سلامتی و نشاط متقابل یکدیگر را به وجود می آورند
[ترجمه ترگمان]سلامتی و نشاط هر دو به هم می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These two objectives are mutually incompatible.
[ترجمه گوگل]این دو هدف با یکدیگر ناسازگار هستند
[ترجمه ترگمان]این دو هدف متقابلا ناسازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These two aims are not always mutually complementary: at times they conflict.
[ترجمه گوگل]این دو هدف همیشه مکمل یکدیگر نیستند: گاهی اوقات با هم تضاد دارند
[ترجمه ترگمان]این دو هدف همیشه مکمل یکدیگر نیستند: گاهی اوقات آن ها تعارض دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The talks are aimed at finding a mutually agreeable solution.
[ترجمه گوگل]این گفتگوها با هدف یافتن راه حلی مورد توافق طرفین انجام می شود
[ترجمه ترگمان]هدف از این گفتگوها پیدا کردن یک راه حل مناسب برای طرفین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We arranged a mutually convenient time to meet.
[ترجمه گوگل]زمان مناسبی را برای ملاقات ترتیب دادیم
[ترجمه ترگمان]ما برای ملاقات یکدیگر زمان مناسبی را ترتیب دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two systems are mutually incompatible.
[ترجمه گوگل]این دو سیستم با یکدیگر ناسازگار هستند
[ترجمه ترگمان]دو سیستم متقابلا ناسازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This trade arrangement could be mutually advantageous.
[ترجمه گوگل]این ترتیب تجاری می تواند برای دو طرف سودمند باشد
[ترجمه ترگمان]این معامله تجاری میتونه سودمند باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They recently failed to negotiate a mutually acceptable new contract.
[ترجمه گوگل]آنها اخیراً نتوانستند در مورد یک قرارداد جدید قابل قبول دوجانبه مذاکره کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اخیرا در مذاکره برای یک قرارداد جدید قابل قبول شکست خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Attempts to reach a mutually agreed solution had been fruitless.
[ترجمه گوگل]تلاش برای دستیابی به یک راه حل مورد توافق دوجانبه بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای رسیدن به یک راه حل توافق متقابل بی ثمر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The two options are not mutually exclusive .
[ترجمه sara] از طرف دو جانب دو گزینه منحصر به فرد نیستند
|
[ترجمه گوگل]این دو گزینه متقابل نیستند
[ترجمه ترگمان]این دو گزینه به طور متقابل انحصاری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We tried to negotiate a mutually agreeable solution.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم برای یک راه حل مورد توافق طرفین مذاکره کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم یه راه حل قابل قبول دوطرفه با هم مذاکره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They finally came to a mutually beneficial agreement.
[ترجمه گوگل]آنها در نهایت به توافقی دوجانبه منفعت رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سرانجام به یک توافقنامه سودمند دوجانبه رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The two views are not mutually exclusive .
[ترجمه گوگل]این دو دیدگاه متقابل نیستند
[ترجمه ترگمان]این دو دیدگاه متقابلا انحصاری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] متقابلا - به طور مشترک - دوبه دو
[برق و الکترونیک] به طور متقابل
[ریاضیات] یکدیگر، مشترکا، دوبدو

انگلیسی به انگلیسی

• reciprocally, in an interdependent manner
reciprocally, in an interdependent manner
you use mutually when describing a situation in which two or more people feel the same way about each other.
if two things are mutually exclusive or mutually contradictory, they cannot both be true or both exist together.

پیشنهاد کاربران

دو طرفه
متقابلا
دو به دو
مشترکا
متقابلا
بطور متقابل
بصورت دوسویه
متقابلاً، دوجانبه، دو طرفه
در عوض

بپرس