mutual

/ˈmjuːt͡ʃəwəl//ˈmjuːt͡ʃʊəl/

معنی: دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین
معانی دیگر: دوسویه، دوسویی، مشترک، انباز، هموند، مشاع

جمله های نمونه

1. mutual effort
کوشش دوجانبه

2. mutual enemies
دو دشمن متقابل

3. mutual property
ملک مشاع

4. mutual respect
احترام متقابل

5. mutual suspicion fogged the atmosphere of the negotiations
سو ظن متقابل،محیط مذاکرات را تیره کرد.

6. our mutual friend
دوست مشترک ما

7. a de-escalation of mutual accusations
تخفیف اتهامات متقابل

8. a proposal for mutual disarmament
پیشنهاد خلع سلاح متقابل

9. the abatement of mutual hatred
کاهش انزجار متقابل

10. a league which is made for mutual defense
پیمانی که برای پدآفند متقابل درست شده است

11. the consummation of a contract by mutual signature
به مرحله ی اجرا در آوردن قرارداد از طریق امضای طرفین

12. But the market is the pursuit of friendship, mutual tired, I finally left.
[ترجمه A.A] بهرحال بازار کاری است که مستلزم مراوده و تکرار است من بالاخره کنار کشیدم
|
[ترجمه گوگل]اما بازار به دنبال دوستی است، متقابل خسته، من در نهایت رفت
[ترجمه ترگمان]اما بازار به دنبال دوستی، دو طرفه، و بالاخره باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They shared a powerful mutual attraction.
[ترجمه گوگل]آنها یک جاذبه متقابل قدرتمند مشترک داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک جذابیت دوجانبه قدرتمند را به اشتراک گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mutual understanding is essential to friendship.
[ترجمه گوگل]درک متقابل برای دوستی ضروری است
[ترجمه ترگمان]درک متقابل برای دوستی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was mutual mistrust between the two men.
[ترجمه گوگل]بین این دو مرد بی اعتمادی متقابل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بین دو مرد، بی اعتمادی متقابل بین دو مرد وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Theirs was a partnership based on mutual respect, trust and understanding.
[ترجمه گوگل]مشارکت آنها مبتنی بر احترام، اعتماد و درک متقابل بود
[ترجمه ترگمان]هم کاری آن ها بر پایه احترام متقابل، اعتماد و درک متقابل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. 'I'm going to miss you. ' 'The feeling's mutual . '
[ترجمه گوگل]من دلم برایت تنگ خواهد شد "این احساس متقابل است '
[ترجمه ترگمان]دلم برات تنگ می شه این احساس دو طرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو طرفه (صفت)
two-sided, bilateral, mutual, reciprocal

دو جانبه (صفت)
bilateral, mutual, reciprocal, double-faced

متقابل (صفت)
polar, mutual, reciprocal, reciprocating

دوسره (صفت)
mutual

از دو سره (صفت)
mutual

بین الاثنین (صفت)
mutual

تخصصی

[برق و الکترونیک] متقابل
[حقوق] متقابل، مشترک، دوجانبه
[نساجی] متقابل - مشترک
[ریاضیات] دو جانبه، دو طرفه، متقابل، مشترک، دو سوئی، دو سره

انگلیسی به انگلیسی

• shared by each of a pair, reciprocal, joint in experience or ownership; interactive; having the same feelings one for another
you use mutual to describe something that two or more people do to each other or for each other, or a feeling that they have towards each other.
you also use mutual to describe something such as an interest which two or more people share.

پیشنهاد کاربران

if you bring trouble upon someone mutual your ass fucked will come upon yourself as a consequence
مشترک، متقابل
مثال: They have a mutual respect for each other.
آن ها احترام متقابلی به یکدیگر دارند.
متقابل
تعاونی ( درمورد نوع شرکت )
دو طرفه , متقابل
# They parted by mutual consent
# The separation is by mutual agreement
# a relationship based on mutual respect
# Mutual understanding is essential to friendship
دو طرفه در بعضی جاها به معنی توافقی
مثل طلاق توافقی طلاق دو طرفه
Mutual Fund
صندوق سرمایه گذاری مشترک
Mutual divorce
طلاق توافقی
دو طرفه، متقابل
mutual respect
دوجانبه ، چند جانبه، متقابل

[تباهی یا ویرانی] دو چندان، مضاعف
مشترک
دوطرفه. دوجانبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس